عشق یعنی..

پیام های کوتاه
نویسندگان
۲۸
آبان

نمی خواهم بهشت زورکی بروم

 یکی از شبهاتی که از روی لجبازی یا با اعتقاد کامل در مقابل کسانی که آن‌ها را نهی از منکر می‌کنند به زبان می‌آورند این است که مگر بهشت رفتن زورکی است؟! اصلا اگر من نخواهم به بهشت بروم چه کسی را باید ببینم؟

پاسخ اجمالی این شبهه را می‌توان در کلام امام راحل یافت که می فرماید: «اگر ممکن بود طریق خیر و سعادت را به مردم به طور دیگر نشان بدهند، می‌دادند، به موجب وسعت رحمت و اگر ممکن بود اکراهاً مردم را به سعادت برسانند می‌رساندند، لکن هیهات! راه آخرت راهی است که جز با قدم اختیار نمی‌توان آن را پیمود، سعادت با زور حاصل نشود[1]».

اما پاسخ تفصیلی را می‌توان به چند روش بیان کرد:

  1. فضیلت و کرامتی را که خداوند به انسان داده[2]، به‌گونه‌ای است که او را شایسته این قرار داده تا تمامی ملائک در مقابل او به سجده بیافتند[3] و علت آن همان آزادی و اختیاری است که دارد؛ چرا که می‌تواند با وجود تمام غرایض سرکش، عنان و افسار هوا و هوس خود را به‌گونه‌ای کنترل کند که شایسته خلیفة‌اللهی باشد، در مقابل می‌تواند عنان و لجام را به‌گونه‌ای رها کند که باعث سقوط بی‌حد و اندازه او شود که علاوه بر ضرری که به خود می‌رساند، حاضر است هزاران هزار از همان انسان‌ها را برای حفظ منافع شهوانی و دنیوی خود به خاک و خون بکشد؛ به‌نحوی که حتی هیچ حیوانی هم با هم‌جنس خود چنین کاری را نمی‌کند، ازاین‌رو خود خدا لازم دانسته برای حفظ منافع عموم، قوانین مدوّنی (که شامل مجازات‌ها و پاداش‌های دنیوی و اخروی است) را تنظیم کند تا با وجود آزادی انتخاب، منافع عموم و جامعه به خطر نیافتد که صدالبته اجرای درست این قوانین احتیاج به مجریانی دارد که حکومت عدل الهی و آمرین به معروف و ناهی عن المنکر هستند.
  2. پاسخ دیگری که می توان به این شبهه داد این است که پیامبر گرامی اسلام (ص) برای اینکه بتواند راه سعادت را به عده‌ای نشان بدهد، بیش‌ازحد خود را به‌زحمت می‌انداخت، خداوند فرمود: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّک لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکونُوا مُؤْمِنینَ[4]؛ و اگر پروردگار تو می‌خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان می‌آوردند آیا تو می‌خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجباری چه سودی دارد؟)» ولی چیزی که می توان گفت این است که تمام عقلای عالم یک قانون مدوّن و پذیرفته‌شده‌ای دارند که وقتی فردی وارد یک سازمان یا گروهی می‌شود، لازم است یک پیمان‌نامه‌ای و قراردادی را امضاء کند که علاوه بر عمل به قوانین آن سازمان، درصورتی‌که بر ضد آن قوانین عمل کند یا اسرار محرمانه آن سازمان را برای دشمنان آن سازمان فاش کند، مستحق مجازات است؛ باوجود اینکه می توانست از همان ابتدا وارد آن سازمان نشود تا مجبور به انجام قوانین آن سازمان نشود و این همان مضمون جمله «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ[5]» است که خداوند فرموده است.

نتیجه می‌گیریم که انسان، آزاد و مختار آفریده‌شده و هیچ‌کس او را مجبور نمی‌کند که راه بهشت را انتخاب کند یا راه جهنم را، البته این درصورتی‌است که اعمال و رفتارش برای دیگران مضر نباشد.

 

[1]. آداب الصلاة، ج 1، ص 37.

[2]. اشاره دارد به آیه «وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ» اسراء، آیه 70.

[3]. اشاره دارد به آیه «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» بقره، آیه 34.

[4]. سوره یونس، آیه 99.

.[5] سوره بقره، آیه 256.

  • سیدمحمد صادقی
۲۳
آبان

بسم‌الله الرحمن الرحیم

فرق کسی که انسانیت دارد با فردی که دین و ایمان دارد

یکی از شبهاتی که دشمنان اسلام در عصر حاضر در ذهن جوانان ما القاء کرده‌اند این است که مگر انسانیت به نماز و روزه و حجاب و ریش و امثال این است! بلکه ممکن است فردی انسان خوبی باشد و دروغ نگوید، دزدی نکند، ربا نخورد، مرتکب اختلاس نشود، ظلم و تعدی به حقوق دیگران نکند و علاوه بر همه این‌ها به محرومان و مستضعفان کمک کند و دست‌به‌خیر باشد ولی نماز نخواند و روزه نگیرد و اعتقادی به حجاب و امثال این هم نداشته باشد؛ آیا این فرد از نمازگزاری که بعضی از این گناهان را هم انجام می‌دهد بهتر نیست؟

پاسخ‌هایی را که می‌توان به‌طور خلاصه به شبهه داد عبارت است از:

  1. معلوم و مشخص است که القاء کننده این شبهه شیطانی، هدف اصلی‌اش این است که به‌صورت نرم و به‌تدریج، جوانان عزیزمان را از عشق و محبت به خدا و خالق هستی جدا کرده تا به مقاصد شوم خود که همان کفر و الحاد و بی‌دینی و بی‌اعتقادی به تمام خصلت‌های خوب انسانی است برسند.
  2. همه دانشمندان، انسان را برترین مخلوق جهان می‌دانند که دو صفت حیوانیت و انسانیت در وجود او غوغا می‌کند به همین جهت ممکن است تنها خلق‌وخوی حیوانی داشته باشد که در این زمینه شهید مطهری می‌فرمایند: «آگاهی حیوان از جهان تنها به‌وسیله حواس ظاهره است ازاین‌رو سطحی و ظاهری است، به درون و روابط درونی اشیاء نفوذ نمی‌کند ثانیاً فردی و جزئی است، از کلیت و عمومیت برخوردار نیست ثالثاً منطقه‌ای است، محدود به محیط‌زیست حیوان است و به خارج محیط‌زیست او راه پیدا نمی‌کند رابعاً حالی است، یعنی بسته به زمان حال است، از گذشته و آینده بریده است[1]» همان‌گونه که در جهان کنونی و در جنگ اسرائیل با فلسطینی‌ها می‌بینیم که انسان‌نماهای از حیوان پست‌تر فقط منافع خود را در نظر دارند و تنها به محیط و زندگی و قوم و قبیله خود نظر دارند؛ ولی برای آن‌ها مهم نیست که هزاران نفر از فلسطینی‌ها را با فجیع‌ترین وضع به خاطر منافع خود به شهادت برسانند و همه این فجایع به خاطر این به وجود می‌آید که ایمان و اعتقاد به خدا ندارند و ارتباط‌شان با خدا قطع است.
  3. خداوند در قرآن انسان را هم مدح‌ها و ستایش‌ها کرده و هم مذمت‌ها و نکوهش‌ها نموده است؛ در یکجا او را از آسمان و زمین و از فرشته‌ها برتر می‌داند و خلیفه خود بر روی زمین می‌داند[2]؛ در همان حال در جای دیگر او را از دیو و چهار پایان پست‌تر شمرده و می‌فرماید «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل[3]». ازنظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می‌تواند به «أَسْفَلَ سَافِلِینَ[4]» سقوط کند.
  4. نتیجه می‌گیریم که اگر انسان تنها ظاهری مادی و حیوانی داشته باشد ممکن هست مانند حیوان و به‌صورت غریزی نسبت به محیط زندگی خود و اطرافیان محبت داشته باشد ولی اگر دین و ایمان و اعتقاد به خدای یکتا داشته باشد و ارتباطش را به‌وسیله نماز و روزه و... با خالق هستی حفظ کند، دیگر محدوده و منطقه، انسان سیاه‌پوست و سفیدپوست، فلسطینی و یمنی، اروپایی و آمریکایی برای او فرقی نمی‌کند؛ بلکه تنها چیزی که برای او مهم است رضایت خالق هستی است ازاین‌رو همان انسانی می‌شود که به قول شهید مطهری «ارزش عقیده و آرمانش فوق همه ارزش‌های دیگر قرار می‌گیرد، آسایش و خدمت به انسان‌ها از آسایش خودش بااهمیت‌تر می‌گردد، خاری که در پای دیگران فرو رود مثل این است که در پا بلکه چشم خودش فرو رفته باشد، با دیگران همدرد می‌شود، از شادی دیگران شاد و از اندوه آنان اندوهگین می‌گردد، به عقیده و آرمان مقدس خود آن‌چنان دل‌بستگی پیدا می‌کند که منافع خود، بلکه حیات و هستی خود را به سهولت فدای آن می‌نماید[5]».
 

[1] انسان و ایمان، ص 9.

[2] سور بقره، آیه 30.

[3] سوره اعراف، آیه 179.

[4] سوره تین، آیه 5.

[5] انسان و ایمان، ص 10-11.

  • سیدمحمد صادقی
۰۶
آبان

 

مثل انسان مؤمن، مثل همان درخت پاکیزه‌ای است که اگر تحت تربیت صحیح قرار بگیرد تبدیل به ریشه‌های ثابت و پایداری می شود که علاوه بر بجا گذاشتن میوه‌های شیرین و پرثمر، دلیلی قاطع و قانع کننده‌ای برای ملائک هست تا به چنین مخلوقی که از طرف خدا آفریده شده سجده کند.

کما اینکه همین انسان اگر تحت تربیت درستی قرار نگیرد به شیطان و حیوانی تبدیل می‌شود  که قرآن می‌فرماید:  «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون؛ آنها همچون چهارپایان ند بلکه گمراه تر هستند! اینان همان غافلان هستند (چرا که با داشتن همه‏ گونه امکانات هدایت، باز هم گمراه‌اند». همان طور که این روزها ما در فلسطین اشغالی شاهد هستیم که صهیونیست‌ها چگونه کودکان بی گناه و زنان بی پناه را دارند قتل عام می کنند که روی شیطان را هم سفید کرده اند .

 

 

 

 

  • سیدمحمد صادقی
۰۹
خرداد

با سلام بر همگی در قسمت قبل تعریف دین در لغت و اصطلاح عرف مردم و قرآن بیان شد در این قسمت می‌خواهیم به شبهه‌ای بپردازیم که این روزها عمدتاً از طرف دشمنان دین مطرح می‌شود که؛ ما احتیاجی به دین نداریم بلکه آنچه برای بشریت مهم است انسانیت است و می‌خواهند بین دین و انسانیت فاصله ایجاد کنند ما برای اینکه مطلب روشن‌تر بشود ابتدا انسان و انسانیت را در قرآن و احادیث معنا می‌کنیم

انسان چیست و انسانیت به چه معنا است؟[1]

درباره انسان و انسانیت حرف بسیار است به‌نحوی‌که خود یک کتاب قطور خواهد شد که جایش اینجا نیست ولی آنچه در بین تمام ادیان آسمانی مشترک است این است که انسان مخلوق خداوند قادر متعال است و همه ادیان آسمانی، انسان را برترین مخلوق جهان می‌دانند که؛ فلاسفه به حیوان ناطق معنی می‌کنند و این ناطق بودنش باعث شده داستان شگفتی در قرآن و احادیث داشته باشد. قرآن انسان را مدح‌ها و ستایش‌ها کرده و هم مذمت‌ها و نکوهش‌ها نموده است‌. عالی‌ترین مدح‌ها و بزرگ‌ترین مذمت‌های قرآن درباره‌ی انسان است، او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهار پایان پست‌تر شمرده است در سوره اعراف آیه 179 می‌فرماید «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل». ازنظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می‌تواند به‌ «اسفل سافلین» سقوط کند. مثلاً در سوره بقره آیه 30 خداوند انسان را خلیفه می‌نامد و به ملائکه می‌فرماید: که «من درروی زمین، جانشینى [نماینده‏اى‏] قرار خواهم داد.» و درآیِه 165 انعام می‌فرماید: «اوست که شما انسان‌ها را جانشین‌های خود در زمین قرار داده تا شمارا در مورد سرمایه‌هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد» ودرآیه 70 سوره اسرا می فرماید «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ؛ ما به انسان کرامت و بزرگی دادیم» و آیات زیادی که در مدح انسان گفته‌شده

مذمت‌های قرآن نسبت به انسان در احادیث:

«او بسیار ستمگر و بسیار نادان است»(احزاب، آیه 72) .
 
«او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است»(حج آیه 66)
 «او آنگاه‌که خود را مستغنی می‌بیند طغیان می‌کند»(علق 7).
 
«او عجول و شتابگر است»(اسراء 11).
 
«او هرگاه به‌سختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند، ما را درهرحال (به یک‌پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده) می‌خواند. همین‌که گرفتاری‌ را از او برطرف کنیم گویی چنین حادثه‌ای پیش نیامده است» (یونس 12) و ...

واقعاً انسان چگونه است؟ آیا انسان ازنظر قرآن یک موجود زشت و زیباست، آن‌هم‌ زشت، زشت و زیبای، زیبا؟ آیا انسان یک موجود دوشخصیتی است: نیمی از شخصیتش نور است و نیمی‌ ظلمت؟ چگونه است که قرآن، هم او را منتها درجه، ستایش می‌کند و هم منتها درجه مذمت؟! حقیقت این است که این ستایش و مذمت انسان، از آن نیست که انسان یک موجود دوشخصیتی است: نیمی از سرشتش ستودنی و خوب است و نیم دیگر بد، نظر قرآن‌ به این است که انسان همه‌ی کمالات و انسانیت را بالقوه دارد و باید آن‌ها را به‌ فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد.

لذا شرط اصلی وصول انسان به کمالات و انسانیتی را که بالقوه دارد  ایمان است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش درراه خدا و کار خیر، برمی‌خیزد، به‌وسیله‌ی ایمان‌ است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج می‌شود و به‌صورت یک ابزار مفید درمی‌آید.

پس انسان حقیقی که خلیفة الله است و ملائکه مجبور شدن به این انسان سجده کنند و همه‌چیز برای‌ اوست و دارنده‌ی همه‌ کمالات انسانی است، انسانی است که ایمان داشته باشد، نه انسان بی‌ایمان. انسان بی‌ایمان، کاستی گرفته و ناقص‌ است. چنین انسانی حریص است، خون‌ریز است، بخیل و دزد و ظالم و قاتل و مفسد است و از حیوان پست‌تر است.

در قرآن آیاتی آمده است که روشن می‌کند انسان خوب چه انسانی است و انسان بد چه انسانی است. از این آیات استنباط می‌شود که انسان فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که باایمان به او و یاد او آرام می‌گیرد بپیوندد، دارنده‌ی همه‌ی کمالات است و اگر از آن حقیقت - یعنی خدا - جدا بماند، درختی را ماند که از ریشه‌ی خویشتن جداشده است. ما به‌عنوان نمونه دو آیه را ذکر می‌کنیم:

  1. « وَ الْعَصْرِ*إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ *إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ ».

سوگند به عصر، همانا انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده و یکدیگر را به‌حق و صبر و مقاومت توصیه کرده‌اند.

  1. وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ  (اعراف، 179).

همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را برای جهنم آفریده‌ایم (پایان‌ کارشان جهنم است)، زیرا دل‌ها دارند و با آن‌ها فهم نمی‌کنند، چشم‌ها دارند و با آن‌ها نمی‌بینند، گوش‌ها دارند و با آن‌ها نمی‌شنوند. این‌ها مانند چهار پایان بلکه راه گم‌کرده‌ترند

 

 

 حدیث معروفی است ازپیامبراکرم (ص) که می‌فرماید: که خداوند متعال ملائکه را خلق کرد و تنها به او عقل داد و چهارپایان را خلق کرد و تنها دروجودش شهوت قرارداد و بنی‌آدم را خلق کرد هم عقل به او داد هم شهوت که اگر عقلش بر شهوتش غلبه کند از ملائکه هم بالاتر خواهد بود ولی اگر شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوان هم پست‌تر می‌شود.

مولانا در مثنوی این حدیث را به شعرتفسیرکرده و می فرماید:

در حدیث آمد که یزدان مجید

خلق عالم را سه گونه آفرید

یک گره را جمله عقل و علم و جود

آن فرشته ست و نداند جز سجود

نیست اندر عنصرش حرص و هوا

نور مطلق زنده از عشق خدا

یک گروه دیگر از دانش تهی

همچو حیوان از علف در فربه‌ای‏

 او نبیند جز که اسطبل و علف

از شقاوت غافل است و از شرف‏

این سوم هست آدمی زاد و بشر

نیم او ز فرشته و نیمش خر

 نیم خر خود مایل سفلی بود

نیم دیگر مایل عقلی بود

 

[1] کتاب انسان در قرآن آیت الله مطهری

  • سیدمحمد صادقی
۳۰
ارديبهشت


دین در علم  لغت عبارت است از: جرا، پاداش، مکافات، اطاعت و پیروی است و در اصطلاح : به مجموعه عقاید، قوانین، اعم از اوامر و نواهی و آدابی است که انسان در سایه آن می تواند به سعادت ابدی برسد.
دین در قران: در قرآن دین به معنای گونا گونی آمده:
1-  دین به معنای جزا و پاداش: «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ؛ (خداوندى که) مالک روز جزاست. » یا می فرماید: «إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ *وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ؛  (آرى سوگند به همه اینها) که آنچه به شما وعده شده قطعاً راست است و بى‏شکّ (رستاخیز) و جزاى اعمال واقع‏شدنى است(ذاریات آیات 5 و6)».
2-  دین به معنای اطاعت و بندگی: «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ *أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِص...؛ ما این کتاب را بحقّ بر تو نازل کردیم پس خدا را پرستش کن و دین خود را براى او خالص گردان!آگاه باشید که دین خالص از آن خداست...،(الزمرآیات 2و3)» و در آیه یازده همین سوره می فرماید: «قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّین؛بگو: من مأمورم که خدا را پرستش کنم در حالى که دینم را براى او خالص کرده باشم،»
3-  دین به معنای ملک و سلطنت:«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ؛و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند و دین، مخصوص خدا گردد(بقره آیه 193)» و در آیه  39 انفال می فرماید: « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّه؛ و با آنها پیکار کنید، تا فتنه [شرک و سلب آزادى‏] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! » 
4-  دین به معنای شریعت و قانون:« لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دین؛ (حال که چنین است) آیین شما براى خودتان، و آیین من براى خودم! (کافرون آیه 6)».
5-  دین به معنای ملت« قُلْ إِنَّنی‏ هَدانی‏ رَبِّی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین؛ بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده آیینى پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا) آیین ابراهیم که از آیینهاى خرافى روى برگرداند و از مشرکان نبود»
همانطور که ملاحظه فرمودید اگرهمه این معانی را خلاصه کنیم معنی اش این می شود که دین: عبارت است ازمجموعه قوانینی که توسط پیامبر(ص)ازطرف خداوند برای زندگی همراه با سعادت دنیوی واخروی ما فرستاده شده که قاعدتا عمل به این قوانین جزا و پاداش دنیوی واخروی دارد وترک وعمل نکردن به قوانین مکافات، عقاب و مجازات در دنیا و آخرت برای ما خواهد داشت.
حال چند سوال دراینجا باقی می ماند که عباراتند از: 
1-  فرق دین با انسانیت درچیست؟ 
2-  آیا حتما باید قوانین توسط خدا وضع بشود؟ 
3-  آیا انتخاب دین اجباری است و لا اکراه فی الدین یعنی چه؟ 
4-  چرا فقط دین اسلام را دین برحق می دانید؟

  • سیدمحمد صادقی
۲۱
بهمن

مقایسه آماری قبل و بعد از انقلاب
گاز: (تا سال ۵۷ آمار ۳۰سال ) تنها ۵۱هزار خانوار تحت پوشش گاز طبیعی قرار داشتند که هم‌‌اکنون حدود ۱۴میلیون خانوار از این نعمت بهره‌مند می‌باشند.
آب لوله کشی: حدود 74 درصد جمعیت 18 میلیون نفری شهرهای ایران به شبکه آبرسانی دسترسی داشتند اما با تلاشهای صورت گرفته توسط متولیان صنعت آب و فاضلاب در نظام مقدس جمهوری اسلامی ظرف 40 سال اخیر، هم اکنون 99درصد از نعمت آب لوله کشی برخوردار هستند.
برق: قبل از انقلاب اسلامی چهار هزار و 367 روستا برق دار بود که این رقم اکنون با افزایش 130 درصدی به 57 هزار و 200 روستا رسیده است و هم اکنون 99.7 درصد روستاهای کشور و تمام جمعیت شهری کشور دارای برق هستند.
جاده :بر طبق آمار، جاده‌های روستاهای ایران در زمان حکومت پهلوی 26 هزار کیلومتر که بیشتر خاکی بود، تشکیل می‌شد، ولی بعد از انقلاب اسلامی و با حرکت‌های جهادی که صورت گرفت، 200 هزار کیلومتر راه آسفالت در کشور ایجاد شد.
دانشگاه:  پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران تنها 20 دانشگاه در کشور وجود داشت که 170 هزار دانشجو در این دانشگاه‌ها تحصیل می‌کردند، اکنون تعداد دانشجویان کشورمان حدود پنج میلیون نفر است و تعداد اعضای هیأت‌های علمی دانشگاه‌های ایران از چهار هزار نفر در ابتدای انقلاب به حدود 90 هزار نفر رسیده است.
تعداد دانشجویان زن: تنها 6درصد دانشجویان قبل از انقلاب را دختران تشکیل می‌دادند اما بعد از انقلاب و در زمان فعلی این آمار به 60 درصد رسیده است.
رتبه علمی کشور قبل و بعد از انقلاب: دکتر محمدجواد دهقانی سرپرست پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC) گفت: اطلاعاتی که توسط پژوهشگران کشور از سال 1197 هجری شمسی منتشر شده تا انقلاب اسلامی که 160 سال بعد به وقوع پیوست و هم اکنون 39 سال از انقلاب اسلامی می گذرد. در این پایگاه در فاصله 160 سال قبل از انقلاب تنها 3071 مدرک از ایران نمایه سازی شده است در حالیکه تعداد مدارک ثبت شده  بعد از انقلاب اسلامی به 397 هزار و 212 مورد می رسد. بنابراین هر چند زمان یک چهارم بوده است، اما تولید علم حدود 130 برابر شده است. در بعضی از موارد رتبه دو یا سه را داریم در کل رتبه هیجده تا بیست را داریم و در جهان اسلام رتبه یک را داریم
قدرت خرید قبل از انقلاب و بعد از انقلاب: به گزارش خبرآنلاین، سال ۴۹، حقوق یک کارمند در ماه ۲۰۰ تومان و حقوق یک معلم ۵۰۰ تومان و قیمت یک خودروی پیکان ۱۸۰۰۰ تومان بود. اگر کارمندی قصد خرید پیکان داشت با پس‌انداز حقوق ۹۰ ماه و یک معلم با پس‌انداز حقوق ۳۶ ماه خود قادر به خرید پیکان بود. درحالی که امروز یک کارمند با حقوق حداقل ۱.۵ میلیون تومان می‌تواند با پرداخت ۲۵ ماه حقوقش صاحب پراید شود .

در سال ۵۰ ، دستمزد روزانه‌ی یک کارگر در شهری مثل فردوس در خراسان جنوبی ۲۵ تا ۳۰ ریال بود یعنی یک کارگر اگر سه روز کار می‌کرد می‌توانست یک دلار بخرد در حالی که امروزه کارگری با مزد ۴۵ هزارتومان در روز با مزد روزانه‌اش قادر است ۳ دلار خریداری کند.(با فرض دلار۱۵۰۰۰تومانی)
در سال ۵۴ ، یک حلب ۴.۵ کیلویی روغن نباتی ۲۹ تومان قیمت داشت که معادل مزد ۵ روز کارگری با حقوق روزانه ۶۰ ریال بود اما امروزه یک کارگر با مزد کمتر از یک روز خود یک حلب روغن می‌خرد.
سال ۵۴ ، مرغ منجمد کیلویی ۱۰۵ ریال فروخته می‌شد. یعنی اگر یک کارگر تمام مزد روزانه‌اش راپرداخت می‌کرد نهایتاً ۶۷۰ گرم مرغ خریداری می‌کرد در حالی‌که امروزه یک کارگر با مزد روزانه‌اش حداقل ۴ کیلو مرغ می‌خرد.
در زمان پهلوی قیمت نان سنگک ۵ ریال بود و کارگری که در روز ۶ تومان مزد دریافت می‌کرد می‌توانست ۱۲ نان سنگک بخرد ولی امروزه یک کارگر با مزد ۳۵ هزارتومان قادر است ۳۵ عدد نان سنگک بخرد. (کل این آمار تقریبی است و مال چند سال قبل است)

  • سیدمحمد صادقی
۲۹
آذر

دوستی با کفار معاند

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَیٰ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَن یتَوَلَّهُم مِّنکمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

ای اهل ایمان! یهود و نصاری را سرپرستان و دوستان خود مگیرید، آنان سرپرستان و دوستان یکدیگرند [و تنها به روابط میان خود وفا دارند]. و هر کس از شما، یهود و نصاری را سرپرست و دوست خود گیرد از زمره آنان است; بی تردید خدا گروه ستمکار را هدایت نمی‌کند[1].

ای دوستان آیا تابه‌حال به ترجمه این آیه توجه کرده‌اید؟ آیا می‌دانستید اینکه رهبر معظم انقلاب فریاد می‌زند که سعی و تلاش کنید خودتان بسازید، خودتان تولید کنید، به خودتان متکی باشید تمام توجهش به این آیه است زیرا کفار معاند هیچ‌گاه خیر شمارا نمی‌خواهند آن‌ها تنها تلاششان این است که شمارا به بردگی گرفته و بر منابع عظیم شما مسلط شوند.

پس چرا عده‌ای خودفروخته عمداً با تبلیغات نادرست و تحلیل‌های نادرست در فضای مجازی و دلالی و احتکار ارز، تلاش می‌کنند تا قیمت دلار را بالا ببرند و به مقاصد شوم استکبار و آمریکای جنایتکار کمک کنند؟! پس چرا باوجوداینکه قرآن فرموده:

وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ...[2]

و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید از نیرو [و نفرات و سازوبرگ جنگی برای جنگ] آماده کنید. بااین‌وجود عده‌ای می‌خواهند به بهانه‌های متفاوت قوت و قدرت موشکی و پهبادی ما را که افتخاری برای مملکت ما هست را زیر سؤال می‌برند. واقعاً چرا!!. مگه این‌ها مسلمان نیستند

 

[1] (المائده ۵۱).

[2] (انفال 6۰).

  • سیدمحمد صادقی
۰۲
آذر
  • سیدمحمد صادقی
۲۹
آبان

توکل

  • سیدمحمد صادقی
۱۶
بهمن

مشکل ششم: سربازی

قبل ازاینکه به این مشکل بپردازم با یک حساب سرانگشتی برای شما حساب کنم که چگونه جوانان عزیز ما با مشکلات روزمره امروزی که خیلی از این مشکلات را خودمان ایجاد کرده‌ایم، باعث شده که از لذات خوب جوانی بی‌بهره باشند.

حساب سرانگشتی

خوب بیاییم قبل از اینکه به مشکل جوانی، به‌عنوان یک مشکل و سد راه ازدواج نگاه کنیم باهم یک حساب سرانگشتی داشته باشیم که متوجه ذهاب نشاط جوانی بشویم؛ ۱۸ سال برای گرفتن دیپلم، ۴ سال برای گرفتن کارشناسی، حداقل ۲ سال ارشد، ۴ سال دکترا، ۲ سال هم سربازی، جمعاً می شه ۳۰ سال و مشکل داشتن خانه و ماشین و شغل مناسب را هم به این اضافه کنیم می شه ۴۰ سال که دیگه پیر شده و نشاط جوانی را هم ازدست‌داده و اشتیاقی هم به ازدواج نخواهد داشت و متأسفانه همه این مشکلات را خودمان با سخت‌گیری و تجملات زندگی و چشم هم‌چشمی و بی‌اعتمادی وعدم توکل به خداوند به وجود آورده‌ایم.

اما سربازی

خیلی از جوانان عزیز ما به خاطر این مشکل دیرتر ازدواج می‌کنند، من به خاطر شغلی که دارم ارتباط زیاد و تنگاتنگی با جوانان، مخصوصاً سربازان عزیز دارم و متأسفانه بعضاً مشاهده‌شده که عده‌ای به خود ارضائی و بعضی هم به گناهان دیگر مبتلا شده‌اند و همه این گناهان هم بدین خاطر است که یک‌جوری بتوانند آن هیجانات جنسی را که در موقع سربازی به اوج می‌رسد اشباع کنند ولی اگر بازهم خانواده‌ها به‌جای اینکه سربازی را مشکل بدانند مقدمه‌ای برای شروع زندگی و نامزدی شرعی قرار بدهند خیلی راحت، هم این مشکل حل می‌شد، هم جوانانشان تجربه اول زندگی را احساس می‌کردند و به گناه هم نمی‌افتند و در این سال‌های اخیر مسئولین ما هم شرایط را برای سربازان متأهل تا حدی فراهم کرده، مرخصی زیادتری به افراد متأهل می‌دهند و سربازان متأهل را بومی کرده، محل خدمت آن‌ها را در همان شهر و وطن خود قرار داده‌اند. با این امتیازات دیگه بهانه‌ای نیست که بگوییم اگر مثلاً نامزد کنند بیشتر سخت می‌گذرد.

  • سیدمحمد صادقی