عشق یعنی..

پیام های کوتاه
نویسندگان
۰۵
اسفند

مشارکت یعنی حضور پُرشور مردم در انتخابات. اگر حضور پُرشور مردم در انتخابات باشد، این وحدت ملّی را نشان میدهد، این انگیزه‌ی ملّت ایران را برای حضور در صحنه نشان میدهد؛ انگیزه‌ی ملّت ایران و وحدت ملّی، قدرت ملّی به وجود می‌آورد؛ قدرت ملّی موجب امنیّت کشور میشود؛ وقتی کشور امنیّت پیدا کرد، آن‌وقت علم در آن کشور پیشرفت میکند، اقتصاد در آن کشور به شکوفایی میرسد، مشکلات گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در کشور قابل حل میشود؛ مشارکت یک چنین معجزه‌ای میکند. انتخابات در کشور تحوّل ایجاد میکند. بعضی‌ها اسم تحوّل را می‌آورند، اظهار طرف‌داری از تحوّل میکنند، امّا عملاً آن چیزی که مقدّمه‌ی حتمی تحوّل است، مورد بی‌اعتنائی‌شان قرار میگیرد؛ یعنی انتخابات. با انتخابات میشود در کشور تحوّل ایجاد کرد.

قسمتی از سخنان رهبر معظم انقلاب در تاریخ 2/10/1402

در همین رابطه اینفوگرافیکی را ساخته ام که تقدیم شما عزیزان می کنم

 

اینفوگرافی انتخابات

 

  • سیدمحمد صادقی
۰۴
اسفند

بسم الله الرحمن الرحیم

بیایید در انتخابی با بصیرت کاری کنیم علی تنها نماند

از هر جوانی که علی علیه‌السلام را می‌شناسد بپرسید آیا معاویه عادل‌تر بود یا علی علیه‌السلام،‌ انگشت تعجب به دهان گذاشته، جواب می‌دهد مگر تو دیوانه شده‌ای که علی علیه‌السلام را با معاویه مقایسه می‌کنی؟! ولی وقتی بپرسید که پس چرا هم در صحنه نبرد هم در صحنه سیاست و حکومت به ظاهر معاویه (و امثال آن)موفق‌تر بودند؟ به فکر فرو می‌رود که واقعاً اگر به تاریخ و کتب اهل تشیع و تسنن و حتی مسیحی و یهودی و تمام انسان‌های آزاده جهان، نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که علی علیه‌السلام را فردی با دیانت‌تر و عادل‌تر و دلسوزتر به مردم مخصوصاً مظلومان و مستمندان دانسته‌اند، پس چرا باید این‌قدر تنها و بی‌کس بماند که سر در چا ببرد و از تنهایی خود شکوه کند و این‌قدر از جهل و بی‌خردی امتش درمانده شده باشد که بفرماید: «شگفتا، می‌خواهم به‌وسیله شما بیماری‌ها را درمان کنم ولى شما درد بی‌درمان من شده‌اید[1]» یا در جای دیگر شکوه از تنهایی‌اش می‌کنند و می‌فرمایند: «من، نگاه کردم و دیدم (براى گرفتن حق خود و مسلمانان) یار و یاورى جز خاندانم ندارم (به همین دلیل، قیام نکردم; چرا که) به مرگِ آنان راضى نشدم و این، در حالى بود که چشم، بر خاشاک فرو بستم و با گلویى که استخوان در آن گیر کرده بود (جرعه تلخ حوادث را) نوشیدم و بر نوشیدن این جرعه ـ که تلخ تر از حَنَظْل بود ـ شکیابى کردم[2].

جواب‌های زیادی به این چراها داده‌شده ولی عمده و مهم‌ترین جواب این است که متأسفانه تبلیغات گسترده‌ای که خواص فاسد با استفاده از قدرت مالی و سیاسی و قبیله‌ای اعمال می دادند، باعث می‌شد مردم به‌گونه‌ای شیفته این تبلیغات قرار بگیرند که حق و عدالت را نادیده بنگرند و ناخواسته تابع و مطیع آنان باشند با وجود این که اعتراف می‌کردند او در علم و عدالت خیلی پایین‌تر از حضرتش هست. این مهم‌ترین درد تمام جوامع بشری و متأسفانه جامعه ما هست که فکر و اندیشه و حق‌طلبی را که در فطرت همه ما نهفته است را کنار گذاشته و بعضاً با وجود اینکه قبول داریم فلان شخص از حیث تقوا و دیانت و ولایت مداری ضعیف‌تر از آن دیگری هست، ولی چون از قدرت مالی و نفوذ سیاسی و رسانه‌ای بیشتری برخوردار است او را انتخاب می‌کنیم و باعث این می شویم که بی عدالتی و ظلم و جور در جامعه ریشه‌ کند.

بنابراین عزیزان من، بیایید تلاش کنیم همه با هم با بصیرت تمام ضمن اینکه باشکوه هرچه بیشتر در انتخابات شرکت ‌کنیم، افرادی را انتخاب کنیم که اصلح و با تقوا و ولایت مدار و حامی مظلومین و مستضعفان باشد امید است که با انتخاب شما جامعه روبه‌پیشرفت برود و اقتدار و آبادانی در همه‌جا حاکم شود انشاالله.

 

[1] ترجمه قسمتی از خطبه 121 نهج البلاغ.

[2] خطبه 26 نهج البلاغه.

  • سیدمحمد صادقی
۰۱
اسفند

«همه باید در انتخابات شرکت کنند. انتخابات رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی است. راه اصلاح کشور انتخابات است. آن کسانی که دنبال این هستند که مشکلات را برطرف کنند، ترمیم کنند، بایستی به انتخابات رو کنند. راهِ درست، انتخاب است».

(قسمتی از سخنان رهبر معظم در دیدار با مردم آذربایجان شرقی 1402/11/29)

عکس نوشته

  • سیدمحمد صادقی
۲۲
آذر

چرا آخوند‌ها کاری کردن که مردم دین گریز بشوند؟

این شبهه‌ای است که متأسفانه عده‌ای از مردم علت دین گریزی جوانان را عمل کرد بد روحانیون و به قول آنها آخوندها می‌دانند.

پاسخ شبهه:

1- درسته که عده‌ای از روحانیون متأسفانه نتوانستن بر هوای نفس خود غلبه کنند و شیفته جاه و مقام شده و زندگی طلبگی خود را کنار گذاشته‌اند؛ ولی این به‌تنهایی نمی‌تواند دلیلی بر دین‌گریزی جوانان باشد، بلکه آنچه باعث دین‌گریزی جوانان شده، حجم بسیار زیاد تبلیغات رسانه‌ای غرب است که از کاه کوهی ساخته و شبانه‌روز تلاش کرده‌اند تا فساد یک طلبه را در جامعه‌، به تمام سیستم حکومتی جمهوری اسلامی و به اسلام نسبت بدهند همان تبلیغاتی که معاویه علیه العنه با حضرت علی علیه‌السلام انجام داد به حدی که عده‌ای فکر می‌کردند حضرت حتی نماز هم نمی‌خواند! درحالی‌که بیشتر روحانی‌ها انسان‌هایی با تقوا، متدین و مطیع ولایت هستند؛ گرچه متأسفانه ما در این جنگ تبلیغاتی دشمن تا حدودی مغلوب شده‌ایم و آن‌گونه که باید مقابله کنیم نتوانسته‌ایم مقابله کنیم.

2- علت دین‌گریزی جوانان، جدال همیشگی انسان با شیطان هست که از همان زمان خلقت آدم شروع شد؛ آن زمانی که خداوند به ملائکه و ابلیس دستور داد به آدم سجده کند ولی شیطان تکبر ورزید و از درگاه الهی رانده شد و به عزّت الهی قسم خورد که همه مردم را گمراه خواهد کرد غیر از خالص شده‌گان[1] و البته عده کمی توانستن در مقابل وساوس شیطانی مقابله کنند و به حول قوه الهی پیروزی با همان عده کم خواهد بود چرا که خداوند می‌فرماید: «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرین[2]».

3- روایتی از پیامبر (ص) نقل‌شده که فرمود: «یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ مِنْهُمْ عَلَى دِینِهِ کَالْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرَةِ[3]؛ زمانی بر مردم می آید که ماندن بر دین حق مانند نگه‌داشتن گلوله آتش در دست است» و این زمان همان زمان است، چراکه با وجود این‌همه وسایل و شبکه‌های پخش فساد در منازل و کوچه و خیابان، اینکه باز هم جوانان با ایمانی هستند که برای حفظ دین و ناموس و حرم اهل بیت جونشان را می دهند؛ ولی در مقابل شیاطین انس و جن سرخم نمی‌کنند، خود بهترین دلیل است که اکثریت مردم به‌هیچ‌وجه دین‌گریز نیستند؛ بلکه وقتش برسد همه متحد در مقابل شیاطین انس و جن قد علم می کنند انشاالله.

 

[1] سوره ص، آیات 75-83.

[2] سوره بقره، آیه 249.

[3] بحارالانوار، ج 22، ص 454.

  • سیدمحمد صادقی
۱۸
آذر

چرا باید انسان حق قانون‌گذاری برای خود را نداشته باشد

یک‌بار که در بین دانشجویان و جوانان عزیز درباره قانون‌گذار اصلی (یعنی خداوند (باری‌تعالی)سخنرانی می‌کردم، برای اینکه سخنانم را به‌خوبی جا بیندازم در مقابل این شبهه که چرا با وجود اینکه انسان مختار آفریده‌شده نمی‌تواند برای خود قانون وضع کند؟ جواب دادم که من یک مثال ساده برای شما می‌زنم و آن اینکه اگر یک مخترع توانمندی یک وسیله فوق‌العاده حساس و مهمی را اختراع کند، آیا این فرد بیشتر به شرایط نگهداری و قوانین فیزیکی آن دستگاه آشنا هست یا من و تو؟ بلافاصله جواب دادند خوب معلومه خالق اصلی این دستگاه او هست، طبیعی هست که او تنها کسی است که به شرایط نگهداری و قوانین فیزیکی آن دستگاه آشنا هست و اگر قرار باشد کسی دیگر هم این مسائل را بداند باید از او یاد بگیرد.

گفتم: این جواب حلی و اولیّه من به این شبهه هست؛ چراکه همه شما اهل علم هستید و می‌دانید که خلقت انسان شگفتی‌های بسیار زیادی دارد که بعد از هزاران هزار سال، باوجود کمک خود خداوند در بعضی از زوایای وجودی انسان، هنوز هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که انسان را درست شناخته و می‌تواند قوانینی را که به نفع تمام انسان‌ها باشد را وضع کند؛ چراکه اگر این‌گونه بود دیگر این‌همه جنگ و خونریزی و منفعت‌طلبی و هواپرستی وجود نداشت، این نشان می دهد که انسان (بدون تکیه بر خداوند و انبیاء الهی و امامان معصوم که ارتباط بین خدا و انسان را به عهده دارند) نمی تواند برای خودش قانونی وضع کند که بی عیب و نقص باشد؛ به همین جهت هست که حدیث معروفی از ائمه معصومین علیهم السلام داریم که می فرماید: وَلَوْ لَا ذَلِکَ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا[1]»این مهمترین دلیل عقلی است که سعی کردم به صورت خلاصه بیان کنم، دلایل نقلی در این زمینه بسیار زیاد هست که انشاء الله در محتواهای بعدی بیان خواهد شد.

 

[1] بحارالأنوار، ج57، ص 212، باب 36.

  • سیدمحمد صادقی
۰۹
آذر

نماز یومیه معروف است به نماز پنج‌گانه پس چرا شیعیان در سه وقت می خوانند؟

پاسخ این است که اولاً: تمامی مراجع عظام وقتی اوقات نماز را بیان کرده‌اند یک‌وقت مخصوص بیان کرده‌اند و یک‌وقت مشترک و فضیلت بیشتر را برای کسانی دانسته‌اند که نماز را در پنج وقت بخوانند[1].

ثانیاً: در هیچ کجای قرآن نداریم که باید نماز را در پنج وقت خواند؛ بلکه آنچه در قرآن از اوقات نماز سخن به میان آمده سه تا آیه است آیه 114 سوره هود که می‌فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیل» تفسیری که علامه طباطبائی برای این آیه فرموده این است: «یعنی نماز را در صبح و عصر و در ساعاتی از شب که نزدیک‌تر به‌روز باشد به‌پای دار و این ساعات با نماز صبح و عصر که در یک‌طرف روز قرار دارد و نماز مغرب و عشاء که وقتشان ساعت‌های اول شب است تطبیق می‌کند[2]» که با اوقات ثلاثه سازگار است نه خمسه و آیه 78 سوره اسراء است که می‌فرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوک الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودا» در این آیه نیز درست است که پنج نماز را ذکر می‌کند ولی حرفی از این نیست که حتماً باید با فاصله و در وقت مخصوص (در پنج وقت) خوانده شود چراکه همان‌گونه که در تفسیر المیزان گفته‌شده «دلوک» به معنای زوال آفتاب و رسیدن به حد ظهر است کما اینکه مبرد[3] «لِدُلُوک الشَّمْسِ» را از اول ظهر تا غروب معنا کرده[4]؛ البته بعضی خواسته‌اند بگویند که آیه 103 سوره نساء را که می‌فرماید: «... إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کتاباً مَوْقُوتا» به این معنا است که نماز علاوه بر واجب بودن وقت خاصی دارد که حتماً باید در آن‌وقت خوانده شود چراکه موقوت از ماده وقت است، وقتی گفته می‌شود: (وقت کذا) معنایش این است که برای فلان امر فلان وقت را معین کردم؛ ولی مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبائی و مفسرین زیادی فرموده‌اند: «ظاهراً وقت در نماز، کنایه باشد از ثبات و عدم تغیر و خلاصه کلام اینکه ظاهرا وقت خاصی منظور نیست و نمی‌خواهد بفرماید نماز فریضه‌ای است دارای وقت، بلکه می‌خواهد بفرماید: فریضه‌ای است لایتغیر و ثابت[5]» شاهد بر این مدعی حدیثی است از داوودبن‌فرقد که گفت: از امام صادق علیه‌السلام از معنای آیه: «إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کتاباً مَوْقُوتاً» پرسیدم فرمود: «کتابا موقوتا» به معنای کتاب ثابت است و اگر اندکی نماز را جلوتر و عقب‌تر خوانده باشی ضرری به تو نمی‌رساند، مادامی‌که سهل‌انگاری در نماز نباشد[6].

ثالثاً روایات زیادی داریم از شیعه و سنی هست که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آلِ در بعضی ایام بدون اینکه در سفر باشند نماز را بدون فاصله و یکجا قرائت می‌فرمودند که به‌عنوان نمونه به دو روایت از منابع شیعه و یک روایت از منابع سنی را نقل می‌کنیم:

1- رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص جَمَعَ بَیْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِأَذَانٍ وَ إِقَامَتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ فِی الْحَضَرِ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَ إِقَامَتَیْنِ[7].

2- سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع نَجْمَعُ بَیْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ فِی الْحَضَرِ قَبْلَ أَنْ یَغِیبَ الشَّفَقُ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ قَالَ لَا بَأْسَ[8].

و در بعضی از کتب اهل سنت بابی تحت عنوان (جمع بین دو نماز در وطن) ذکر شده و حدود 9 روایت به این مضمون بیان شده که به خاطر طولانی نشدن مطلب فقط یک روایت را نقل می کنیم:

«حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ یَحْیَى، قَالَ: قَرَأْتُ عَلَى مَالِکٍ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: «صَلَّى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِیعًا، وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جَمِیعًا، فِی غَیْرِ خَوْفٍ، وَلَا سَفَرٍ»[9]؛ ابن عباس می‌گوید: ‌رسول خدا (ص) نمازهای: ظهر و عصر، مغرب و عشاء را بدون خوف و سفر با هم خواند.».

نتیجه می گیریم که درسته که اگر نماز را در پنج وقت بخوانیم فضیلت بیشتری دارد ولی این امر واجب نیست و دلیلی بر وجوب آن وجود ندارد.

 

[1] توضیح المسائل مراجع، اوقات نمازهای پنجگانه.

[2] ترجمه المیزان، ج 11، ص 77.

[3]ابوالعبّاس مُبَرَّد لغوی و نحوی برجسته عربی در سنه سوم قمری بود.

[4] همان، ج 13، ص 240.

[5] ترجمه المیزان، ج5، ص 101؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 105؛ مجمع البیان، ج 6، ص 23.

[6] وسایل الشیعه، ج 4، ص 29.

[7] من لا یحضره الفقیه، ج‌1، ص: 287.‌

[8] الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‌1، ص: 272‌.

[9]صحیح مسلم،ج1،  ص489.

  • سیدمحمد صادقی
۲۸
آبان

نمی خواهم بهشت زورکی بروم

 یکی از شبهاتی که از روی لجبازی یا با اعتقاد کامل در مقابل کسانی که آن‌ها را نهی از منکر می‌کنند به زبان می‌آورند این است که مگر بهشت رفتن زورکی است؟! اصلا اگر من نخواهم به بهشت بروم چه کسی را باید ببینم؟

پاسخ اجمالی این شبهه را می‌توان در کلام امام راحل یافت که می فرماید: «اگر ممکن بود طریق خیر و سعادت را به مردم به طور دیگر نشان بدهند، می‌دادند، به موجب وسعت رحمت و اگر ممکن بود اکراهاً مردم را به سعادت برسانند می‌رساندند، لکن هیهات! راه آخرت راهی است که جز با قدم اختیار نمی‌توان آن را پیمود، سعادت با زور حاصل نشود[1]».

اما پاسخ تفصیلی را می‌توان به چند روش بیان کرد:

  1. فضیلت و کرامتی را که خداوند به انسان داده[2]، به‌گونه‌ای است که او را شایسته این قرار داده تا تمامی ملائک در مقابل او به سجده بیافتند[3] و علت آن همان آزادی و اختیاری است که دارد؛ چرا که می‌تواند با وجود تمام غرایض سرکش، عنان و افسار هوا و هوس خود را به‌گونه‌ای کنترل کند که شایسته خلیفة‌اللهی باشد، در مقابل می‌تواند عنان و لجام را به‌گونه‌ای رها کند که باعث سقوط بی‌حد و اندازه او شود که علاوه بر ضرری که به خود می‌رساند، حاضر است هزاران هزار از همان انسان‌ها را برای حفظ منافع شهوانی و دنیوی خود به خاک و خون بکشد؛ به‌نحوی که حتی هیچ حیوانی هم با هم‌جنس خود چنین کاری را نمی‌کند، ازاین‌رو خود خدا لازم دانسته برای حفظ منافع عموم، قوانین مدوّنی (که شامل مجازات‌ها و پاداش‌های دنیوی و اخروی است) را تنظیم کند تا با وجود آزادی انتخاب، منافع عموم و جامعه به خطر نیافتد که صدالبته اجرای درست این قوانین احتیاج به مجریانی دارد که حکومت عدل الهی و آمرین به معروف و ناهی عن المنکر هستند.
  2. پاسخ دیگری که می توان به این شبهه داد این است که پیامبر گرامی اسلام (ص) برای اینکه بتواند راه سعادت را به عده‌ای نشان بدهد، بیش‌ازحد خود را به‌زحمت می‌انداخت، خداوند فرمود: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّک لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یکونُوا مُؤْمِنینَ[4]؛ و اگر پروردگار تو می‌خواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان می‌آوردند آیا تو می‌خواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجباری چه سودی دارد؟)» ولی چیزی که می توان گفت این است که تمام عقلای عالم یک قانون مدوّن و پذیرفته‌شده‌ای دارند که وقتی فردی وارد یک سازمان یا گروهی می‌شود، لازم است یک پیمان‌نامه‌ای و قراردادی را امضاء کند که علاوه بر عمل به قوانین آن سازمان، درصورتی‌که بر ضد آن قوانین عمل کند یا اسرار محرمانه آن سازمان را برای دشمنان آن سازمان فاش کند، مستحق مجازات است؛ باوجود اینکه می توانست از همان ابتدا وارد آن سازمان نشود تا مجبور به انجام قوانین آن سازمان نشود و این همان مضمون جمله «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ[5]» است که خداوند فرموده است.

نتیجه می‌گیریم که انسان، آزاد و مختار آفریده‌شده و هیچ‌کس او را مجبور نمی‌کند که راه بهشت را انتخاب کند یا راه جهنم را، البته این درصورتی‌است که اعمال و رفتارش برای دیگران مضر نباشد.

 

[1]. آداب الصلاة، ج 1، ص 37.

[2]. اشاره دارد به آیه «وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ» اسراء، آیه 70.

[3]. اشاره دارد به آیه «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» بقره، آیه 34.

[4]. سوره یونس، آیه 99.

.[5] سوره بقره، آیه 256.

  • سیدمحمد صادقی
۲۳
آبان

بسم‌الله الرحمن الرحیم

فرق کسی که انسانیت دارد با فردی که دین و ایمان دارد

یکی از شبهاتی که دشمنان اسلام در عصر حاضر در ذهن جوانان ما القاء کرده‌اند این است که مگر انسانیت به نماز و روزه و حجاب و ریش و امثال این است! بلکه ممکن است فردی انسان خوبی باشد و دروغ نگوید، دزدی نکند، ربا نخورد، مرتکب اختلاس نشود، ظلم و تعدی به حقوق دیگران نکند و علاوه بر همه این‌ها به محرومان و مستضعفان کمک کند و دست‌به‌خیر باشد ولی نماز نخواند و روزه نگیرد و اعتقادی به حجاب و امثال این هم نداشته باشد؛ آیا این فرد از نمازگزاری که بعضی از این گناهان را هم انجام می‌دهد بهتر نیست؟

پاسخ‌هایی را که می‌توان به‌طور خلاصه به شبهه داد عبارت است از:

  1. معلوم و مشخص است که القاء کننده این شبهه شیطانی، هدف اصلی‌اش این است که به‌صورت نرم و به‌تدریج، جوانان عزیزمان را از عشق و محبت به خدا و خالق هستی جدا کرده تا به مقاصد شوم خود که همان کفر و الحاد و بی‌دینی و بی‌اعتقادی به تمام خصلت‌های خوب انسانی است برسند.
  2. همه دانشمندان، انسان را برترین مخلوق جهان می‌دانند که دو صفت حیوانیت و انسانیت در وجود او غوغا می‌کند به همین جهت ممکن است تنها خلق‌وخوی حیوانی داشته باشد که در این زمینه شهید مطهری می‌فرمایند: «آگاهی حیوان از جهان تنها به‌وسیله حواس ظاهره است ازاین‌رو سطحی و ظاهری است، به درون و روابط درونی اشیاء نفوذ نمی‌کند ثانیاً فردی و جزئی است، از کلیت و عمومیت برخوردار نیست ثالثاً منطقه‌ای است، محدود به محیط‌زیست حیوان است و به خارج محیط‌زیست او راه پیدا نمی‌کند رابعاً حالی است، یعنی بسته به زمان حال است، از گذشته و آینده بریده است[1]» همان‌گونه که در جهان کنونی و در جنگ اسرائیل با فلسطینی‌ها می‌بینیم که انسان‌نماهای از حیوان پست‌تر فقط منافع خود را در نظر دارند و تنها به محیط و زندگی و قوم و قبیله خود نظر دارند؛ ولی برای آن‌ها مهم نیست که هزاران نفر از فلسطینی‌ها را با فجیع‌ترین وضع به خاطر منافع خود به شهادت برسانند و همه این فجایع به خاطر این به وجود می‌آید که ایمان و اعتقاد به خدا ندارند و ارتباط‌شان با خدا قطع است.
  3. خداوند در قرآن انسان را هم مدح‌ها و ستایش‌ها کرده و هم مذمت‌ها و نکوهش‌ها نموده است؛ در یکجا او را از آسمان و زمین و از فرشته‌ها برتر می‌داند و خلیفه خود بر روی زمین می‌داند[2]؛ در همان حال در جای دیگر او را از دیو و چهار پایان پست‌تر شمرده و می‌فرماید «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل[3]». ازنظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می‌تواند به «أَسْفَلَ سَافِلِینَ[4]» سقوط کند.
  4. نتیجه می‌گیریم که اگر انسان تنها ظاهری مادی و حیوانی داشته باشد ممکن هست مانند حیوان و به‌صورت غریزی نسبت به محیط زندگی خود و اطرافیان محبت داشته باشد ولی اگر دین و ایمان و اعتقاد به خدای یکتا داشته باشد و ارتباطش را به‌وسیله نماز و روزه و... با خالق هستی حفظ کند، دیگر محدوده و منطقه، انسان سیاه‌پوست و سفیدپوست، فلسطینی و یمنی، اروپایی و آمریکایی برای او فرقی نمی‌کند؛ بلکه تنها چیزی که برای او مهم است رضایت خالق هستی است ازاین‌رو همان انسانی می‌شود که به قول شهید مطهری «ارزش عقیده و آرمانش فوق همه ارزش‌های دیگر قرار می‌گیرد، آسایش و خدمت به انسان‌ها از آسایش خودش بااهمیت‌تر می‌گردد، خاری که در پای دیگران فرو رود مثل این است که در پا بلکه چشم خودش فرو رفته باشد، با دیگران همدرد می‌شود، از شادی دیگران شاد و از اندوه آنان اندوهگین می‌گردد، به عقیده و آرمان مقدس خود آن‌چنان دل‌بستگی پیدا می‌کند که منافع خود، بلکه حیات و هستی خود را به سهولت فدای آن می‌نماید[5]».
 

[1] انسان و ایمان، ص 9.

[2] سور بقره، آیه 30.

[3] سوره اعراف، آیه 179.

[4] سوره تین، آیه 5.

[5] انسان و ایمان، ص 10-11.

  • سیدمحمد صادقی
۰۶
آبان

 

مثل انسان مؤمن، مثل همان درخت پاکیزه‌ای است که اگر تحت تربیت صحیح قرار بگیرد تبدیل به ریشه‌های ثابت و پایداری می شود که علاوه بر بجا گذاشتن میوه‌های شیرین و پرثمر، دلیلی قاطع و قانع کننده‌ای برای ملائک هست تا به چنین مخلوقی که از طرف خدا آفریده شده سجده کند.

کما اینکه همین انسان اگر تحت تربیت درستی قرار نگیرد به شیطان و حیوانی تبدیل می‌شود  که قرآن می‌فرماید:  «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون؛ آنها همچون چهارپایان ند بلکه گمراه تر هستند! اینان همان غافلان هستند (چرا که با داشتن همه‏ گونه امکانات هدایت، باز هم گمراه‌اند». همان طور که این روزها ما در فلسطین اشغالی شاهد هستیم که صهیونیست‌ها چگونه کودکان بی گناه و زنان بی پناه را دارند قتل عام می کنند که روی شیطان را هم سفید کرده اند .

 

 

 

 

  • سیدمحمد صادقی
۰۹
خرداد

با سلام بر همگی در قسمت قبل تعریف دین در لغت و اصطلاح عرف مردم و قرآن بیان شد در این قسمت می‌خواهیم به شبهه‌ای بپردازیم که این روزها عمدتاً از طرف دشمنان دین مطرح می‌شود که؛ ما احتیاجی به دین نداریم بلکه آنچه برای بشریت مهم است انسانیت است و می‌خواهند بین دین و انسانیت فاصله ایجاد کنند ما برای اینکه مطلب روشن‌تر بشود ابتدا انسان و انسانیت را در قرآن و احادیث معنا می‌کنیم

انسان چیست و انسانیت به چه معنا است؟[1]

درباره انسان و انسانیت حرف بسیار است به‌نحوی‌که خود یک کتاب قطور خواهد شد که جایش اینجا نیست ولی آنچه در بین تمام ادیان آسمانی مشترک است این است که انسان مخلوق خداوند قادر متعال است و همه ادیان آسمانی، انسان را برترین مخلوق جهان می‌دانند که؛ فلاسفه به حیوان ناطق معنی می‌کنند و این ناطق بودنش باعث شده داستان شگفتی در قرآن و احادیث داشته باشد. قرآن انسان را مدح‌ها و ستایش‌ها کرده و هم مذمت‌ها و نکوهش‌ها نموده است‌. عالی‌ترین مدح‌ها و بزرگ‌ترین مذمت‌های قرآن درباره‌ی انسان است، او را از آسمان و زمین و از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهار پایان پست‌تر شمرده است در سوره اعراف آیه 179 می‌فرماید «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل». ازنظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم می‌تواند به‌ «اسفل سافلین» سقوط کند. مثلاً در سوره بقره آیه 30 خداوند انسان را خلیفه می‌نامد و به ملائکه می‌فرماید: که «من درروی زمین، جانشینى [نماینده‏اى‏] قرار خواهم داد.» و درآیِه 165 انعام می‌فرماید: «اوست که شما انسان‌ها را جانشین‌های خود در زمین قرار داده تا شمارا در مورد سرمایه‌هایی که داده است در معرض آزمایش قرار دهد» ودرآیه 70 سوره اسرا می فرماید «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ؛ ما به انسان کرامت و بزرگی دادیم» و آیات زیادی که در مدح انسان گفته‌شده

مذمت‌های قرآن نسبت به انسان در احادیث:

«او بسیار ستمگر و بسیار نادان است»(احزاب، آیه 72) .
 
«او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است»(حج آیه 66)
 «او آنگاه‌که خود را مستغنی می‌بیند طغیان می‌کند»(علق 7).
 
«او عجول و شتابگر است»(اسراء 11).
 
«او هرگاه به‌سختی بیفتد و خود را گرفتار ببیند، ما را درهرحال (به یک‌پهلو افتاده و یا نشسته و یا ایستاده) می‌خواند. همین‌که گرفتاری‌ را از او برطرف کنیم گویی چنین حادثه‌ای پیش نیامده است» (یونس 12) و ...

واقعاً انسان چگونه است؟ آیا انسان ازنظر قرآن یک موجود زشت و زیباست، آن‌هم‌ زشت، زشت و زیبای، زیبا؟ آیا انسان یک موجود دوشخصیتی است: نیمی از شخصیتش نور است و نیمی‌ ظلمت؟ چگونه است که قرآن، هم او را منتها درجه، ستایش می‌کند و هم منتها درجه مذمت؟! حقیقت این است که این ستایش و مذمت انسان، از آن نیست که انسان یک موجود دوشخصیتی است: نیمی از سرشتش ستودنی و خوب است و نیم دیگر بد، نظر قرآن‌ به این است که انسان همه‌ی کمالات و انسانیت را بالقوه دارد و باید آن‌ها را به‌ فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد.

لذا شرط اصلی وصول انسان به کمالات و انسانیتی را که بالقوه دارد  ایمان است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش درراه خدا و کار خیر، برمی‌خیزد، به‌وسیله‌ی ایمان‌ است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج می‌شود و به‌صورت یک ابزار مفید درمی‌آید.

پس انسان حقیقی که خلیفة الله است و ملائکه مجبور شدن به این انسان سجده کنند و همه‌چیز برای‌ اوست و دارنده‌ی همه‌ کمالات انسانی است، انسانی است که ایمان داشته باشد، نه انسان بی‌ایمان. انسان بی‌ایمان، کاستی گرفته و ناقص‌ است. چنین انسانی حریص است، خون‌ریز است، بخیل و دزد و ظالم و قاتل و مفسد است و از حیوان پست‌تر است.

در قرآن آیاتی آمده است که روشن می‌کند انسان خوب چه انسانی است و انسان بد چه انسانی است. از این آیات استنباط می‌شود که انسان فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که باایمان به او و یاد او آرام می‌گیرد بپیوندد، دارنده‌ی همه‌ی کمالات است و اگر از آن حقیقت - یعنی خدا - جدا بماند، درختی را ماند که از ریشه‌ی خویشتن جداشده است. ما به‌عنوان نمونه دو آیه را ذکر می‌کنیم:

  1. « وَ الْعَصْرِ*إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ *إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ ».

سوگند به عصر، همانا انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده و یکدیگر را به‌حق و صبر و مقاومت توصیه کرده‌اند.

  1. وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ  (اعراف، 179).

همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را برای جهنم آفریده‌ایم (پایان‌ کارشان جهنم است)، زیرا دل‌ها دارند و با آن‌ها فهم نمی‌کنند، چشم‌ها دارند و با آن‌ها نمی‌بینند، گوش‌ها دارند و با آن‌ها نمی‌شنوند. این‌ها مانند چهار پایان بلکه راه گم‌کرده‌ترند

 

 

 حدیث معروفی است ازپیامبراکرم (ص) که می‌فرماید: که خداوند متعال ملائکه را خلق کرد و تنها به او عقل داد و چهارپایان را خلق کرد و تنها دروجودش شهوت قرارداد و بنی‌آدم را خلق کرد هم عقل به او داد هم شهوت که اگر عقلش بر شهوتش غلبه کند از ملائکه هم بالاتر خواهد بود ولی اگر شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوان هم پست‌تر می‌شود.

مولانا در مثنوی این حدیث را به شعرتفسیرکرده و می فرماید:

در حدیث آمد که یزدان مجید

خلق عالم را سه گونه آفرید

یک گره را جمله عقل و علم و جود

آن فرشته ست و نداند جز سجود

نیست اندر عنصرش حرص و هوا

نور مطلق زنده از عشق خدا

یک گروه دیگر از دانش تهی

همچو حیوان از علف در فربه‌ای‏

 او نبیند جز که اسطبل و علف

از شقاوت غافل است و از شرف‏

این سوم هست آدمی زاد و بشر

نیم او ز فرشته و نیمش خر

 نیم خر خود مایل سفلی بود

نیم دیگر مایل عقلی بود

 

[1] کتاب انسان در قرآن آیت الله مطهری

  • سیدمحمد صادقی