ازدواج کنیم یا سربازی برویم
مشکل ششم: سربازی
قبل ازاینکه به این مشکل بپردازم با یک حساب سرانگشتی برای شما حساب کنم که چگونه جوانان عزیز ما با مشکلات روزمره امروزی که خیلی از این مشکلات را خودمان ایجاد کردهایم، باعث شده که از لذات خوب جوانی بیبهره باشند.
حساب سرانگشتی
خوب بیاییم قبل از اینکه به مشکل جوانی، بهعنوان یک مشکل و سد راه ازدواج نگاه کنیم باهم یک حساب سرانگشتی داشته باشیم که متوجه ذهاب نشاط جوانی بشویم؛ ۱۸ سال برای گرفتن دیپلم، ۴ سال برای گرفتن کارشناسی، حداقل ۲ سال ارشد، ۴ سال دکترا، ۲ سال هم سربازی، جمعاً می شه ۳۰ سال و مشکل داشتن خانه و ماشین و شغل مناسب را هم به این اضافه کنیم می شه ۴۰ سال که دیگه پیر شده و نشاط جوانی را هم ازدستداده و اشتیاقی هم به ازدواج نخواهد داشت و متأسفانه همه این مشکلات را خودمان با سختگیری و تجملات زندگی و چشم همچشمی و بیاعتمادی وعدم توکل به خداوند به وجود آوردهایم.
اما سربازی
خیلی از جوانان عزیز ما به خاطر این مشکل دیرتر ازدواج میکنند، من به خاطر شغلی که دارم ارتباط زیاد و تنگاتنگی با جوانان، مخصوصاً سربازان عزیز دارم و متأسفانه بعضاً مشاهدهشده که عدهای به خود ارضائی و بعضی هم به گناهان دیگر مبتلا شدهاند و همه این گناهان هم بدین خاطر است که یکجوری بتوانند آن هیجانات جنسی را که در موقع سربازی به اوج میرسد اشباع کنند ولی اگر بازهم خانوادهها بهجای اینکه سربازی را مشکل بدانند مقدمهای برای شروع زندگی و نامزدی شرعی قرار بدهند خیلی راحت، هم این مشکل حل میشد، هم جوانانشان تجربه اول زندگی را احساس میکردند و به گناه هم نمیافتند و در این سالهای اخیر مسئولین ما هم شرایط را برای سربازان متأهل تا حدی فراهم کرده، مرخصی زیادتری به افراد متأهل میدهند و سربازان متأهل را بومی کرده، محل خدمت آنها را در همان شهر و وطن خود قرار دادهاند. با این امتیازات دیگه بهانهای نیست که بگوییم اگر مثلاً نامزد کنند بیشتر سخت میگذرد.