عشق یعنی..

پیام های کوتاه
نویسندگان

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۸
تیر

بعضی‌ها می گن چادر پوشیدن و مقنعه و روسری سر کردن، کجای قرآن اومده!

اگر آیه قرآن باشه ما قبول می‌کنیم:

 
یادت باشه قول دادی‌ها:

ای به چشممممممم...

سوره احزاب، آیه ۵۹

یٰا أَیُّهَا النَّبِیُّ، قُلْ لِأَزْوٰاجِکَ وَ بَنٰاتِکَ وَ نِسٰاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذٰلِکَ أَدْنیٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلاٰ یُؤْذَیْنَ.

 
ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: چادرهای بلند بر خود بیفکنند، این عمل مناسب‌تر است تا به عفت و پاک‌دامنی شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند
میدانی «جَلابیب» یعنی چی؟

»
جَلابیب جمع «جَلباب»: به معنای پارچهٔ بلندی است که تمامِ بدن و سر و گردن رو می‌پوشونه که میشه همون چادر

خوب! چادر پوشیدن که تو قرآن اومده بود
حالا مقنعه و روسری و شال چی؟
سوره نور، آیه ۳۱

قُلْ لِلْمُؤْمِنٰاتِ... وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلیٰ جُیُوبِهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ.

ای پیامبر! به زنان مؤمن بگو... روسری‌ها و مقنعه‌های خود را بر سینه خود افکنند تا گردن و سینه آن‌ها پوشانده شود و زینت خود را آشکار نسازند.
خُمُر»: جمع «خِمار»: به معنی روسری و مقنعه است.
و «جُیوب»: جمع «جَیب»: به معنی گردن و سینه است.

قرآن می گه باید روسری و شالِت رو، طوری رو سینه‌ات بندازی که سر و گردن و سینه‌ات رو بپوشونه و زینت‌های زیرش، مثل گردنبند و گوشواره و لباس و ... هم معلوم نشه.

خوب خواهر عزیزم
دیدی؟

 هم چادر بود، هم روسری...

 دیگه بهانه‌ای نداری...

تمام جنگ‌ها سَر همین حجابِ...
اگر می گن آزادی...
قصدشان اینِ که حجابِ تو رو بردارند...

جنگِ امروز اسلحه نمیخواد،
چادر میخواد...

حضرت زهرا (س) راضی نشد
جلوی فقیرِ نابینا، حتّی لحظه‌ای بی‌حجاب حاضر به شه.
آگه الگوت فاطمه زهراست، بسم الله...

یادت باشه،
هر زنِ بی‌حجاب، با بی‌حجابیش، یه سیلی به حضرت زهرا (س) میزند

 


  • سیدمحمد صادقی
۲۶
تیر

سلام به همه شما دوستان گرامی امروزمی خواهم در این پست خاطره‌ای بگویم که باعث آشنایی من با یکی از شهدای بزرگوار شد بعد هم کتابی را معرفی کنم

من طلبه‌ای هستم که قریب به 35 سال هست که در ایام تبلیغ به تبلیغ می‌روم ولی خدا توفیق داد اواخر سال گذشته از طریق راهیان نور به‌عنوان خادم الشهدا به جمع این عزیزان پیوستم و به منطقه فکه رفتم شیرین‌ترین و مؤثرترین تبلیغ خودم در طول عمرم را به نظرم در این ایام داشتم چراکه هم با شهیدانی که تمام هستی خود را دادن تا دین و ناموس مملکت ما را حفظ کنند آشنا شدم، هم به‌عنوان یک روحانی لباس روحانیت را می‌پوشیدم و چوب‌پر خادمین را می‌گرفتم و ورودی یادمان شهدا از زائرین یادمان استقبال می‌کردم، زائرین شهدا چون هم سن و سال نسبتاً زیادی نسبت به دیگران داشتم هم سید هستم و عمامه سیاه به سر داشتم جوری با من برخورد می‌کردند و شانه و دستم را می‌بوسیدند و به‌عنوان تبرک دست روی این چوب‌پرمی کشیدند و درحالی‌که اشک از چشم‌هایشان جاری می‌شد از من می‌خواستن از یادمان شهدا برایشان بگویم که من پیش آن‌ها شرمنده می‌شدم.

معرفی کتاب سلام بر ابراهیم

در این سفر بود که با شهید ابراهیم هادی و دیگر شهدا آشنا شدم و هدفم از این مقدمه این است که به شما عزیزان توصیه کنم که کتاب سلام بر ابراهیم که در دو جلد چاپ‌شده را حتماً مطالعه کنید من وقتی این کتاب را به دست گرفتم و مطالعه کردم خیلی وقت‌ها از اخلاق و بزرگواری این شهید غبطه خوردم و از خودم که یک طلبه هستم شرمنده شدم که ما کجا قرار داریم و این شهیدان کجا قرار دارند.

شهید ابراهیم هادی، علمدار کانال کمیل ستاره درخشان شب‌های ظلمانی. دستی برآورده و تو را به ضیافت آسمانی خود خوانده است شهیدی که به دعای خود پس از شهادت هم راهنما و گره‌گشای خیل عظیمی از جوانان این کشور می‌باشد.

بی‌شک بامطالعه این کتاب در فضای معطر شهیدان خدایی این مرزوبوم سیر خواهی نمود، عهد خود با شهیدان را استواتر از قبل خواهی یافت و به خیل و رفقا و مریدان این شهید خواهی پیوست رفاقتی دوطرفه با بهترین بندگان خدا.

این کتاب به سفارش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی به چاپ رسیده و تابه‌حال حدود 100 نوبت به چاپ رسیده هر دفعه هم با تیراژ بالا به چاپ رسیده.

این کتاب هم مانند همه کتاب‌ها با مقدمه نویسنده شروع می‌شود و در ادامه خاطرات واقعی دوستان و نزدیکان این شهید را با شیوه‌ای رسا و جذاب به‌طوری بیان می‌کند که خواننده مجذوب اخلاق و رفتار این شهید شده و غبطه خواهد خورد که کاش او هم دوستی از دوستان او بود.


  • سیدمحمد صادقی
۲۶
تیر

خشنودی از قضای خدا

رُوی أنّ موسی علیه السلام قالَ: یا رَبِّ، دُلَّنی علی عَمَلٍ إذا أنا عَمِلتُهُ نِلتُ بهِ رِضاک. فَأوحَی اللّه ُ إلَیهِ: یا بنَ عِمرانَ، إنّ رِضای فی کرهِک و لَن تُطِیقَ ذلک ... فَخَرَّ موسی علیه السلام ساجِدا باکیا فقالَ: یا رَبِّ، خَصَصتَنِی بالکلامِ، و لَم تُکلِّمْ بَشَرا قَبلِی، و لَم تَدُلَّنی علی عَمَلٍ أنَالُ بهِ رِضاک! فَأوحَی اللّه ُ إلَیهِ: إنّ رِضای فی رِضاک به قضائی.


روایت‌شده است که موسی علیه‌السلام گفت: پروردگارا! مرا به کاری راهنمایی کن که هرگاه به آن عمل کنم خشنودی تو را به دست آورم. پس، خداوند به او وحی فرمود که: ای پور عمران! همانا خشنودی من در ناخشنودی توست و تو طاقت این را نداری ... موسی علیه‌السلام گریه‌کنان به سجده افتاد و عرض کرد: پروردگارا! تو مرا به‌افتخار سخن گفتن [با خودت] سرافراز کردی و پیش از من با هیچ بشری سخن نگفتی و حالا مرا به کاری که بدان سبب به خشنودی تو نائل آیم رهنمون نمی‌شوی؟ پس، خداوند به او وحی فرمود: همانا خشنودی من در خشنودی تو ازقضای من است.[1]



[1] میزان الحکمه ج 4 ص485

  • سیدمحمد صادقی
۲۴
تیر

داستانی آموزنده در باره ریا
یکی از حربه‌هایی که همیشه دشمنان اسلام، خصوصاً حکام از آن استفاده می‌کردند، تزویر و ریاکاری بود. به‌عنوان‌مثال:

عمر سعد که به بزرگ‌ترین جنایات تاریخ دست می‌زند، وقتی اسرای اهل‌بیت (ع) را وارد کوفه کردند، کوچه به کوچه، حتی در کوچه‌های یک متری و دو متری می‌گردانیدند. تا اینکه به کوچه‌ای رسیدند. دیدند عمر سعد در جلو این کوچه ایستاده و دست‌های خود را به دو طرف دیوار چسبانده است و از عبور اسرا جلوگیری می‌کند!
از او پرسیدند، چرا مانع عبور آنان می‌شوی؟ پاسخ داد: در این کوچه خانه کودک یتیمی است؛ که تصرف در مال یتیم بدون اجازه ولی او یا حاکم شرع جایز نیست؛ بنابراین نمی‌گذارم از این کوچه استفاده کنید...
عکس نوشته

  • سیدمحمد صادقی