عشق یعنی..

پیام های کوتاه
نویسندگان

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۰
آذر
عزیزان پدر و مادرتان را احترام کنید و سعی کنید که امشب که شب یلدا است به دیدارشان برید و آنها را خوشحال کنید
یکى از اصحاب امام صادق (ع ) بنام ((عمار بن حیان )) مى گوید: فرزندم اسماعیل نام دارد و نسبت به من خوش رفتارى مى کند، به حضور امام صادق (ع ) رفتم ، گفتم : ((پسرم ، اسماعیل نسبت به من خوش رفتار است )).
فرمود: من او (اسماعیل پسرت ) را دوست داشتم ، اینک (بخاطر اینکه نسبت به پدر، خوش رفتارى مى کند) دوستى من نسبت به او، بیشتر شد.
سپس فرمود: خواهر رضاعى رسول خدا (ص )، نزد آن حضرت آمد، پیامبر (ص ) وقتى که او را دید، بسیار شاد شد، و روپوش خود را، به زمین ، گسترد، و او را روى آن نشانید، سپس به او رو کرد، و در حالى که لبخند بر لب داشت با او گفتگو کرد، و احترام شایانى به او کرد، تا او برخاست و رفت . سپس برادر رضاعى آن حضرت آمد، نسبت به او نیز احترام کرد، ولى نه آن گونه که احترام به خواهر رضاعى خود نمود.
شخصى از آن حضرت پرسید: ((چرا آن گونه که خواهر رضاعى خود را احترام کردى ، به برادر رضاعى خود، آن گونه احترام نکردى ؟!)).
پیامبر در پاسخ فرمود: لانها کانت ابر بوالدیها منه : ((زیرا آن خواهر، بیش از آن برادر، به پدر و مادر، نیکى مى کند)) (اصول کافى ج 2 ص 161).
به این ترتیب ، پیامبر مهربان (ص ) به ما آموخت ، که هر کس به پدر و مادر بیشتر احترام کند، در پیشگاه خدا ارجمندتر است ، و من او را بیشتر دوست دارم ، و امام صادق (ع ) نیز به پیروى از پیامبر (ص )، به ((ابن حیان )) فرمود: ((بر دوستیم نسبت به فرزندت ، به این خاطر افزودى )).
نام کتاب : داستان دوستان ج 1 قسمت 199
تالیف : محمد محمدى اشتهاردى

  • سیدمحمد صادقی
۳۰
آذر

شخصى به محضر مبارک پیامبر اسلام (ص ) رفت و عرض کرد اوصینى :((مرا راهنمائى کن )).
پیامبر(ص ) فرمود: احفظ لسانک : ((زبان خود را کنترل کن )).
او بار دیگر عرض کرد: اوصینى ، پیامبر (ص ) نیز همان جواب را داد.
او بار سوم نیز تقاضاى راهنمائى کرد، پیامبر (ص ) باز به او فرمود، ((زبانت را کنترل کن )).
(گوئى او عرض کرد: ((آیا این مسأ له آنچنان مهم است که در هر سه بار مرا تنها به آن توصیه و سفارش فرمودى ؟)) ).
پیامبر (ص ) فرمود: ((واى بر تو، عزیزم ، آیا جز آثار زبان (بى کنترل ) انسان را به صورت ، در درون شعله هاى دوزخ مى افکند؟!)).
بر همین اساس است که امیرمؤمنان على (ع ) در یکى از سخنان خود مى فرماید: المؤمن ملجم : ((انسان با ایمان ، دهنه بردهان دارد))

عزیزم مواظب زیانت یاش

نام کتاب : داستان دوستان ج 1 شماره 41

تالیف : محمد محمدى اشتهاردى

  • سیدمحمد صادقی
۲۹
آذر

رزق به قدر کفاف خوب است

شیخ جلیل محمد بن یعقوب کلینى از نوفلى نقل کرده که على بن الحسین (ع ) فرمود: حضرت رسول صلى الله علیه و آله در بیابان به شتربانى گذشتند مقدارى شیر از او تقاضا کردند در پاسخ گفت : آنچه در سینه ى شتران است اختصاص به صبحانه اهل قبیله دارد و آنچه در ظرف دوشیده ایم شامگاه از آن استفاده مى کنند آن جناب دعا کردند خداوندا مال و فرزندان این مرد را زیاد کن از او گذشته در راه به ساربان دیگرى برخوردند از او هم درخواست شیر کردند ساربان سنه شتران را دوشیده محتوى ظرفهاى خود را در میان ظرفهاى پیغمبر صلى الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز اضافه بر شیر تقدیم نموده ، عرض کرد فعلا همین مقدار پیش ‍ من بود چنانچه اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم پیغمبر صلى الله علیه و آله دست خویش را بلند کرده گفتند خداوندا به اندازه کفایت به این ساربان عنایت کن همراهان عرض کردند یا رسول الله آنکه درخواست شما را رد کرد برایش دعائى کردى که ما همه آن دعا را دوست داریم ولى براى کسیکه حاجت شما را برآورد از خداوند چیزى خواستید که ما دوست نداریم .
فرمود (و ما قل و کفى خیر مما کثروالهى ) مقدار کمى که کافى باشد در زندگى بهتر از ثورت زیادى است که انسان را به خود مشغول کند این دعا را نیز کردند (الله ارزق محمدا و آل محمد الکفاف ) خدایا به محمد و آل او به مقدار کفایت لطف فرما. «انوار نعمانیة ص 342»

با کلید بر روی این لینک از کانال تلگرامی ما دیدن کنید 

OPEN IN TELEGRAM WEB

  • سیدمحمد صادقی
۲۹
آذر

داستانک
پاسخگویی حتی برای یک فتیلة چراغ

شرح حال خانمی را که بسیار فوق‌العاده بوده در یکی از مجلّدات نامۀ دانشوران خواندم. شخصیت فوق‌العاده‌ای بوده که درس می‌داده و عارفه هم بوده است. خیلی از افراد را نیز تربیت نموده است. یکی از شاگردان باصفا و خوب او می‌گوید: مردن استادم طهوریه، اثر عجیبی بر من گذاشت و فکرش از ذهنم نمی‌رفت. یک شب در خواب او را دیدم که چهره‌اش بسیار گرفته بود. از دلیل ناراحتی‌اش پرسیدم. گفت: در آن کوچه‌ای که زندگی می‌کردم همسایۀ بدی داشتیم. او یک شب رفیقانش را دعوت کرده بود و ظاهرا جلسه قمار داشتند. آن شب آن همسایه آمد و در منزل ما را زد و گفت باد چراغ ما را خاموش کرده است و فتیله هم به ته رسیده و چراغمان دیگر روشن نمی‌شود، لطفا یک فتیله به ما بدهید. من هم یک فتیله به او دادم و برد و چراغ را روشن کرد. حالا که من مرده‌ام، اینجا مرا محاکمه می‌کنند که چرا یک فتیله را که نعمت ما بوده به او داده‌ای که در مجلس حرام مصرف کند؟ و من جواب ندارم که بدهم.

داستان این است که او گرفتاری‌اش برای یک فتیله است که به مجلس قمار داده است، در حالی که من پنجاه سال بدنم را به همراه باطنم به مجلس گناه داده‌ام و بعد هم با توبه دروغین وجود مقدس حق را مسخره کرده‌ام و این مشکل عمدۀ من است که مدام توبه می‌کنم و بعد توبه را می‌شکنم و دوباره به سرجای اول برمی‌گردم.

برای دیدن مطالب جذاب و خواندنی (OPEN IN TELEGRAM WEB)را کلید کنید

نقل از ججت الاسلام انصاریان

  • سیدمحمد صادقی
۲۴
آذر

 سیره عملی رسول خدا

رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) سخى ترین مردم بود، بطورى که هیچ وقت درهم و دینارى نزدش نمى ماند، 

حتى اگر وقتى چیزى نزدش زیادى مى ماند و تا شب کسى را نمى یافت که آنرا به او بدهد، به خانه نمى رفت 

تاذمه خود را از آن برى سازد و آنرا به محتاجى برساند، و از آنچه خدا روزیش مى کرد بیش از آذوقه یکسال از 

خرما و جوى که در دسترس بود براى خود ذخیره نمى کرد و مابقى را در راه خدا صرف مى کرد، کسى از آن 

جناب چیزى درخواست نمى کرد مگر اینکه آن حضرت حاجتش را هر چه بود برآورده مى نمود، و همچنین مى داد 

تا آنکه نوبت مى رسید به غذاى ذخیره یکساله اش از آنهم ایثار مى فرمود، و بسیار اتفاق مى افتاد که قبل از 

گذشتن یکسال قوت خود را انفاق کرده و اگر چیز دیگرى عایدش نمى شد خود محتاج شده بود.

  • سیدمحمد صادقی
۱۰
آذر
در این سرما بهار نبوی در راه است
اینک عطر فشان کنید خود را
چون میلاد نبی در این ماه است
گفت پیمبر من شفیع باشم جنت بر او
که بگوید صفر رفت ربیع در را است
اولین فردی که خبر داد بر نبی
فردی بود که او را عکاشه نام است
بعد او چون خبر دادن بر رسول
گفت پیمبر این خبر دیگه بر باد است
گر سفر بایدت از بهر روزی
بار بند که اینک ربیع در راه است
گر همسر خواهی لیک مشکل بر راه هست
غم مخور ای جوان چون ربیع در راه است
  • سیدمحمد صادقی
۰۷
آذر
رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و شهادت نور چشم آن حضرت حضرت امام حسن مجتبی را به همه مسلمانان تسلیت میگویم
  • سیدمحمد صادقی
۰۷
آذر
گفت الله که پیامبر را' خلق اعظم است
نعمت وجود او،بر اهل ایمان، مبرهن است
بی ادب صوتش، صوت حمار و استر است
گفت خدا لاترفعواصواتکم ،بر نبی است
لیک آن بی ادب کرد نزد او ،با قیل و قال
که نبی هزیان گوید،چون که حالش بدتر است
در زمان آ ن پیمبر، پژمرده گشت زین سخن
گفت رو رو ،این سخن، ظلمی بر من است
امروز اما آل محمد در غم وماتم است
نه تنها دخت نبی ، بلکه همه عالم است
گر قلم و دوات را مانع شدی از رسول
این بدان که فدک ،بر دخت او، میراث اعظم است
گر فدگ هم به ظلم بگرفتی از دخت نبی
مزن بر صورتش, چون که ناموس اعظم است
  • سیدمحمد صادقی