داستان قلم و دوات
يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۹ ق.ظ
گفت الله که پیامبر را' خلق اعظم است
نعمت وجود او،بر اهل ایمان، مبرهن است
بی ادب صوتش، صوت حمار و استر است
گفت خدا لاترفعواصواتکم ،بر نبی است
لیک آن بی ادب کرد نزد او ،با قیل و قال
که نبی هزیان گوید،چون که حالش بدتر است
در زمان آ ن پیمبر، پژمرده گشت زین سخن
گفت رو رو ،این سخن، ظلمی بر من است
امروز اما آل محمد در غم وماتم است
نه تنها دخت نبی ، بلکه همه عالم است
گر قلم و دوات را مانع شدی از رسول
این بدان که فدک ،بر دخت او، میراث اعظم است
گر فدگ هم به ظلم بگرفتی از دخت نبی
مزن بر صورتش, چون که ناموس اعظم است
نعمت وجود او،بر اهل ایمان، مبرهن است
بی ادب صوتش، صوت حمار و استر است
گفت خدا لاترفعواصواتکم ،بر نبی است
لیک آن بی ادب کرد نزد او ،با قیل و قال
که نبی هزیان گوید،چون که حالش بدتر است
در زمان آ ن پیمبر، پژمرده گشت زین سخن
گفت رو رو ،این سخن، ظلمی بر من است
امروز اما آل محمد در غم وماتم است
نه تنها دخت نبی ، بلکه همه عالم است
گر قلم و دوات را مانع شدی از رسول
این بدان که فدک ،بر دخت او، میراث اعظم است
گر فدگ هم به ظلم بگرفتی از دخت نبی
مزن بر صورتش, چون که ناموس اعظم است
- ۹۵/۰۹/۰۷