عشق یعنی..

پیام های کوتاه
نویسندگان

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۸
مرداد

ثواب صلوات

  • سیدمحمد صادقی
۰۲
مرداد

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع) و مادر مکرمه‌اش حضرت نجمه خاتون (س) است. آن بانو مادر امام هشتم نیز هست. لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ۱۷۳ هجری قمری در مدینه منوره واقع‌شده است. دیری نپایید که در همان سنین کودکی مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامی خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا ازآن‌پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت علی بن موسی‌الرضا (ع) قرار گرفت.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده‌ای از برادران و برادرزادگان به‌طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلی مورد استقبال مردم واقع می‌شد. اینجا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب (س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامی‌شان را به مردم مؤمن و مسلمان می‌رساندند و مخالفت خود و اهل‌بیت (ع) را با حکومت حیله‌گر بنی‌عباس اظهار می‌کرد. بدین‌جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده‌ای از مخالفان اهل‌بیت که از پشتیبانی مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، درنتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتی بنا بر نقلی حضرت (س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به‌هرحال یا براثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا براثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س) بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به‌طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر «ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آنچه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که می‌فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتی از این خبر مسرت‌بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و درحالی‌که «موسی بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعری» زمام ناقه آن حضرت را به دوش می‌کشید و عده فراوانی از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت درحرکت بودند، حدوداً در روز ۲۳ ربیع‌الاول سال ۲۰۱ هجری قمری حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلی که امروز «میدان میر» نامیده می‌شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسی بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانی حضرت نصیب او شد. سرانجام در روز دهم ربیع‌الثانی و «بنا بر قولی دوازدهم ربیع‌الثانی» سال ۲۰۱ هجری پیش از آن‌که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند.

کرامات حضرت معصومه

کراماتی به نقل از آیت‌الله‌العظمی اراکی (ره)

حضرت آیت‌الله‌العظمی اراکی (ره) نقل می‌کردند: دستم باد می‌کرد و پوست آن ترک برمی‌داشت، به‌طوری‌که نمی تواستم وضو بگیرم و ناچار بودم برای نماز تیمم کنم و معالجات هم بی‌اثر بود تا به حضرت معصومه (س) متوسل شدم و به من الهام شد که دستکش به دست کنم، همین کار را کردم، دستم خوب شد.

ایشان فرمودند: آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام که هر دو از منبری‌های قم بودند) نقل می‌کردند از آ شیخ ابراهیم صاحب‌الزمانی تبریزی (که مرد با اخلاصی بود) که من شبی در خواب دیدم به حرم مشرف شدم، خواستم وارد شوم، گفتند حرم قرق است برای این‌که فاطمه زهرا (س) و حضرت معصومه (س) در سر ضریح خلوت کرده‌اند و کسی را راه نمی‌دهند. من گفتم: مادرم سیده است، من محرم هستم، به من اجازه دادند، وارد، شدم دیدم که این دو نشسته‌اند و در بالای ضریح باهم صحبت می‌کنند. ازجمله صحبت‌ها این بود که حضرت معصومه به حضرت زهرا (س) عرض کرد: حاج سید جعفر احتشام برای من مدحی گفته است و ظاهراً آن مدح را برای حضرت می‌خواند.

آ شیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دوره‌ای اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل می‌کند. حاج احتشام به شیخ ابراهیم می‌گوید: از آن شعرها چیزی یادت هست؟

گفت: بله در آخر آن شعر داشت (دختر موسی بن جعفر) تا این را گفت، حاج احتشام شروع به گریه کرد و ازآن‌پس بکاء بود و بسیار گریه می‌کرد.

حاج سید جعفر احتشام از وعاظ مخلصی بود که موقع روضه خواندن خودش هم گریه می‌کرد.

آقای حسن احتشام فرزند ایشان می‌گوید: به پدرم گفتیم شما در آخر شعرتان یک تخلصی داشته باشید مانند سایر شعرا، قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت:

ای فاطمه به جان‌عزیز برادرت

 

بر احتشام لطف نما قصر اخضری

ایشان گفت: قصر اخضر را لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همان‌جا که آقای مرعشی (ره) سجاده می‌انداختند، آنجا را گچ کاری کردند و سنگ مرمر سبزرنگ و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است (این بود قصر اخضری که به ایشان عطا شد.)

شفای طلبه نخجوانی

حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی (دام‌ظله) می‌فرماید: بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوری‌های مسلمان‌نشین (و ازجمله جمهوری نخجوان) مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده‌ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند. مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفر که معدل بالایی داشتند و جامع‌ترین آن‌ها بودند برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان، جوانی با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که دریکی از چشمانش وجود داشت انتخاب‌نشده بود، اما با اصرار فراوان پدرش مسئول مربوط ناچار به پذیرش ایشان شد. هنگام فیلم‌برداری از مراسم بدرقه این کاروان علمی، مسئول فیلم‌برداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز می‌کند و تصویر برجسته‌ای از آن را به نمایش می‌گذارد که جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل‌شکسته می‌شود. خلاصه کاروان به‌سوی قم حرکت کرده و بعد از ورود در مدرسه مربوط ساکن می‌شود. جوان بیمار بعد از اسکان به حرم مشرف و با اخلاص تمام متوسل به حضرت می‌شود و در همان حال خوابش می‌برد. در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می‌بیند چشمش سالم و بی‌عیب است.

وقتی خبر آنی کرامت به نخجوان می‌رسد، آن‌ها مصرانه می‌خواهند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آنجا برگردد تا باعث بیداری و هدایت دیگران و استحکام عقیده مسلمین شود.

تولد این بانوی گرامی را به همه شما عزیزان تبریک عرض می‌کنم

 

 

  • سیدمحمد صادقی
۰۱
مرداد

با غیر زبانتان دعوت به خیر کنید

  • سیدمحمد صادقی