عشق یعنی..

پیام های کوتاه
نویسندگان
۱۴
بهمن

مشکل سوم مسکن است

خیلی از خانواده‌ها موقعی که خواستگاری برای دخترشان می‌آید شرط‌های غیرمعقولی می‌گذارند که هیچ‌کدام یا خیلی از آن‌ها موقع ازدواج خودشان وجود نداشت، مثلاً شرط مسکن. مسکن چیزی نیست که با یک سال یا دو سال کار به دست بیاید و ما هم نباید انتظار نامعقولی این‌چنینی داشته باشیم و نباید در این زمینه سخت بگیریم، این سختی‌ها، هم باعث می‌شود جوان ما دل‌شکسته بشود، هم باعث می‌شود که به گناه بیفتد، پس خانواده‌های عزیز هم باید متوجه باشند که اگر خوشبختی بچه‌هایشان را می‌خواهند انتظارات نامعقول خود را کنار گذاشته و به جوانان و جامعه کمک کنند تا به سعادت برسند.

را حل این مشکل

درست است که خانه مستقل و اختصاصی بهتر از منزل مشترک و اجاره‌ای است، ولی نه در حدی که اگر امکان تهیه آن نبود، موجب تأخیر یا ترک ازدواج شود. زمان سابق چند خانوار در یک‌منزل زندگی می‌کردند و هرکدام یک اتاق داشتند و یک اتاق را به‌طور مشترک برای مهمان‌داری می‌گذاشتند. خانه برای سکونت است نه برای تشریفات و خودنمایی.

البته من نمی‌گویم الآن هم برگردیم به همان زمان قدیم و آن‌طوری زندگی کنیم ولی گاهی دیده‌شده پدرداماد  ودخترخانم  منزل بزرگ ویک یا چندطبقهٔ مستقل دارند ولی خانواده عروس راضی نمی‌شوند دختر و دامادشان در منزل پدر داماد- هرچند موقت- زندگی کنند و اصرار دارند که داماد حتماً باید منزل شخص ملکی یا اجاره‌ای داشته باشد؛ و از طرفی داماد هم غرورش اجازه نمی‌دهد که خانه پدرخانمش زندگی کند.

درحالی‌که با یک مدیریت خیلی خوب می‌شود کاری کرد که هم به این زوج جوان فشار وارد نشود هم به غرورشان برنخورد و آن این است که بجای اینکه در جای دیگر منزلی را با اجاره سنگینی که در توانشان نیست اجاره کنند خانواده عروس و دامادی که خانه‌ای مستقل دارند خودشان خانه را به آن‌ها اجاره بدهند به‌طوری‌که هم به غرور داماد ضربه‌ای وارد نشود هم جوری نباشد که دیگِ کاملاً خیالشان راحت باشد و فکر خرید و تهیه منزل بالکل از ذهنشان دور بشود

اتفاقاً این روش خالی از لطف و زیبایی هم نیست زیرا هم کمک مهمی به جوانانمان شده هم درصورتی‌که دخالت بی‌جا و بی‌مورد مادر شوهر یا مادرزن نباشد بامحبت و مهربانی بیشتری تجربهٔ زندگی بهتر هم کنار آن‌ها می‌آموزند که برای خوشبختی آن‌ها و دوام زندگی‌شان مفید خواهد بود.

مشکل چهارم: مهریه

یکی دیگر از مشکلاتی که سر راه زوجین جوان مخصوصاً پسرها قرار دارد و برای آن‌ها ترس از ازدواج را ایجاد کرده مهریه‌های سنگین است که اصلاً فایده‌ای هم برای استحکام ازدواج ندارد و آماری که از طلاق ذکرشده نشان‌گر این است که نه‌تنها فایده‌ای ندارد بلکه گاهی همین امر باعث ایجاد اختلاف و درنهایت منجر به طلاق می‌شود و اسلام هم باوجوداینکه عقد بدون مهریه را باطل می‌داند ولی مهریه زیاد را هم نکوهش می‌کند.

خداوند در قران مهریه را برای زن یک هدیه می‌داند و می‌فرماید: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً» و مهر زنان را به‌عنوان هدیه‌ای از روی طیب خاطر به آنان بپردازید.[1]

و در حدیثی امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «فَأَمَّا شُؤْمُ الْمَرْأَةِ فَکثْرَةُ مَهْرِهَا» شومی زن، سنگین بودن مهرش است[2]

همچنین پیامبر اکرم (ص): «أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِی أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً.» بهترین زنان امت من زنی است که زیبا باشد و مهرش از همه کمتر باشد.[3]



[1] نساء آیه ۴

[2] کافی ج 5 ص 568

[3] من لایحضرالفقیه ج 3 ص 386

  • سیدمحمد صادقی
۱۲
بهمن

مشکل دوم ادامه تحصیل

شکی نیست که تحصیل علم و دانش هم ازلحاظ اسلامی هم از جهت اجتماعی و فرهنگی لازم و گاهی هم واجب است و سؤال این است که ازدواج مهم‌تر است یا تحصیل؟ سؤال دیگر این است که آیا تحصیل مانع ازدواج هست؟

اما اینکه کدام مهم‌تر است ازدواج یا تحصیل بستگی به شرایط طرف دارد همان‌طور که قبلاً گفته شد ما یک ازدواجی داریم که واجب است و یک ازدواجی داریم که مستحب است و لذا باید دید هدف ما از ادامه تحصیل و کسب مراتب عالی تحصیلی چیست که این به اعتقادات طرف بستگی دارد اگر جوانی هست که به خدا و روز معاد و کمالات بشری اعتقاد ندارد و همه‌چیز را مادیات می‌داند و هدفش از تحصیل هم این است که بدین‌وسیله بتواند به ثروت و مقام دنیوی برسد چنین فردی اگر به خاطر تحصیل به گناه هم بیفتد برایش اهمیتی نخواهد داشت ولی اگر اعتقادات قوی دینی دارد و به خدا و دستورات خدا اهمیت می‌دهد و سعی او این است که با تحصیل به کمال انسانی و معنویت برسد خوب شکی نیست که این تحصیلی که باعث شود او روزبه‌روز از خدا دور شود و تقوی و پاک‌دامنی را کنار بگذارد و به‌جای راه کمال راه شیطان را بپیماید چنین تحصیلی اگر راه‌حل نجات از گناه نداشته باشد جایزنیست .

اما آیا ازواج مانع از تحصیل هست یا نه؟

اگر خانواده‌ها همکاری کنند این اصلاً مانع به‌حساب نمی‌آید زیرا دانشگاه‌های ما متأسفانه به خاطر چشم‌چرانی و دوستی‌های غیرشرعی و اختلاط زیاد بین دختر و پسر که حریم شرعی را هم نگه نمی‌دارند به سمت و سویی می‌روند که اصلاً درست نیست و جوانی که به سن ازدواج رسیده باشد ازلحاظ روانی آرامش خوبی ندارد و ما افراد زیادی را داشته‌ایم که آلوده دوست‌بازی‌های غیرشرعی شده‌اند که این سبب افت تحصیلشان شده و نهایتاً یا اصلاً نتوانسته‌اند ادامه تحصیل بدهند یا با توان علمی کمتری فقط مدرکی را گرفته و قاب کرده‌اند که فایده چندانی هم برایشان نداشته در چنین شرایطی اگر ما طرحی را ارائه بدهیم که جوانان ما موفق بشوند قبل از ورود به دانشگاه یا به‌محض اینکه وارد دانشگاه می‌شوند و سال‌های اول تحصیلشان در دانشگاه ازدواج کنند ولی عروسی را بگذارند برای زمانی که درس شان به یک جای معقولی رسیده باشد، هم از مفاسدی را که دانشگاه‌ها را تهدید می‌کند، کم می‌شود، هم جوانان ما با اشتیاقی زیادتر و احساس مسئولیتی بیشتر درس می‌خوانند و موفقیت‌های بیشتری به دست خواهند آورد چون ازیک‌طرف به خاطر مسئولیتش بیشتر تلاش خواهد کرد از طرف دیگر چون پسر در خانه خودش قرار دارد و دختر هم در پیش پدرش هست مخارج زندگی را تحمل نخواهند کرد اما آرامش قرار گرفتن درکنار همسری دلسوز و مهربان را که هیجانات روحی و جنسی او را تأمین می‌کند را دارد.

  • سیدمحمد صادقی
۱۱
بهمن

...ادامه مطلب قبلی

در مطلب قبلی گفته شد که هر وقت احساس نیاز به ازدواج کردیم به‌طوری‌که آگه ازدواج نکنیم به گناه می‌افتیم واجب است ازدواج کنیم اما با مشکلات متعددی که سر راهمان هست چه‌کار کنیم که مهم‌ترین آن‌ها مشکل مالی است گفته شد آگه به خداوند متکی باشیم خداوند خودش این مشکل را جوری حل می‌کند که خودمان تعجب کنیم

حدیثی از پیامبر اکرم داریم که می‌فرماید: «زَوِّجُوا أَیامَاکمْ فَإِنَّ اللَّهَ یحْسِنُ لَهُمْ فِی أَخْلَاقِهِمْ وَ یوَسِّعُ لَهُمْ فِی أَرْزَاقِهِمْ وَ یزِیدُهُمْ فِی مُرُوَّاتِهِمْ» بی همسرانتان را همسر دهید زیرا خداوند، در پرتو ازدواج، اخلاق آنان را نیکو می‌گرداند و رزق و توان مالی آن‌ها را وسعت می‌دهد و بر مروّت و ارزش‌های انسانی‌شان می‌افزاید.[1]

و تجربه نشان داده که خیلی از جوانان بعد از ازدواج، هم قرص و محکم به کار چسبیده‌اند هم اخلاق خوبی پیداکرده‌اند و این باعث شده که زندگی خوبی پیدا کنند.

و در حدیث دیگری پیامبر اکرم (ص): کسی که از ترس فقر و نداری ازدواج را ترک کند

همانا به خداوند گمان بد برده است؛ زیرا خداوند می‌فرماید: اگر فقیر باشند خداوند بافضل و رحمت خودش آنان را بی‌نیاز می‌سازد.[2]

همچنین امام صادق علیه‌السلام: «الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیالِ.» رزق، همراه زنان و خانواده است.[3]

حدیث دیگری است که به‌صورت یک داستان نقل‌شده که جوان مجردی که به شدّت فقیر بود حضور پیامبر اکرم (ص) آمد و از تهیدستی خود شکایت کرد و گفت: ای رسول خدا چه کنم تا از این نا داری و پریشانی درآیم حضرت فرمود: برو ازدواج کن. جوان تعجب کرد و با خود گفت: من که نمی‌توانم مخارج خود را تأمین کنم، چگونه ازدواج کنم و مخارج همسر وزندگی مشترک را به دوش گیرم؟! اما چون به‌درستی فرموده پیامبر (ص): ایمان داشت ازدواج کرد، کم‌کم پر زنگی‌اش گشایش ایجاد شد و از تهیدستی رهایی یافت.

پس راه‌حل اول مشکل مادی مددهای غیبی خداوند است که خود تضمین کرده است.

را ه حل دوم: که باعث می شه بعد از ازدواج مشکل مادی حل به شه وام‌های ازدواج هست که هم از طریق دولت داده می‌شود هم از راه‌های دیگر می‌توان به این وام‌ها دست‌یافت.

راه‌حل سوم: که باعث می شه مشکل مادی حل به شه، حتی اگر کار و شغلی نداشته باشد شغل پیدا کند، کسب آبرویی است که به خاطر ازدواج به دست می‌آورد زیرا گاهی در بعضی مراکز دولتی و یا خصوصی شغل‌هایی هست که یکی از شرایط آن تأهل است و بعد از ازدواج به این شغل دست پیدا می‌کند که این خود یکی از برکات ازدواج است.

راه‌حل سوم: را باید خودمان باهمت و تلاش خود و کم کردن از خرج‌های اضافی به دست بیاوریم؛ زیرا درست است که خداوند مخارج ازدواج را تضمین کرده اما مخارج حلال ازدواج را مانند خرید جهیزیه معقول و ولیمه ساده و جشن ساده اسلامی را تضمین کرده نه ولخرجی و چشم هم‌چشمی و رقص مختلط بین زن و مرد و مخارج سرسام‌آور آتلیه و خرید وسایلی که در طول عمرشان گاهی یک‌بار هم از آن استفاده نمی‌کند. بنا به راین باید خانواده‌های ما و جوانان ما تلاش کنند تا این تشریفات اضافی را کم کنند و تلاش کنند تا یک ازدواجی سالم و به‌دوراز تشریفات با کمک همدیگر به دست بیاورند. در این صورت است که از برکت خداوند هم برخورد خواهند شد وزندگی بانشاط شادی را رقم خواهند زد.

 



[1] بحارالانوار ج ۱۰۰ ص ۲۲۲

[2] وسایل جلد ۳ ص ۵

[3] جلد ۲۰ ص ۴۴

  • سیدمحمد صادقی
۱۰
بهمن

چه موقع ازدواج واجب می‌شود

همان‌طور که در احادیث مربوط به ازدواج بیان شده ازدواج یک سنت پسندیده و اسلامی است که یا واجب است یا مستحب و قسم حرامی برای ازدواج وجود ندارد. اگر جوانی به خاطر نداشتن همسر به گناه بیفتد واجب است ازدواج کند؛ و در غیر این صورت ازدواج مستحب است.

بنا براین تنها زمانی ما می‌توانیم سن معینی را برای ازدواج تعین کنیم که ازدواج برای ما واجب نشده باشد و به نظر این حقیر در این صورت برای دختر بهترین زمان برای ازدواج در صورت وجود شرایط فردی از سن ۱۶ سالگی به بالا است که به رشد عقلی و اجتماعی هم رسیده است و برای پسر هم در صورت وجود شرایط فردی از سن ۱۸ به بالا است.

شاید با خواندن این مطالب یکی سؤال کند که خوب اگر من یا امثال من که خیلی هم زیاد هستند شرایط ازدواج برایش محیا نشود و احساس نیاز و وجوب هم بکند چگونه باید با مشکلات و موانع ازدواجی که هرسال سخت‌تر می‌شود برخورد کند؟

در اینجا لازم است ابتدا مشکلاتی که هر جوانی معمولاً آن را مشکل می‌داند بیان کنیم بعد به بررسی آن مشکل بپردازیم و اینکه چگونه مشکل را حل کنیم.

 مشکل اول: مشکل مادی و اقتصادی

اگر کسی ایمان و تقوی داشته باشد و به خدا اعتماد داشته باشد این امر را نباید از مشکلات دانست زیرا یکی از مواردی که خداوند ضمانت کرده که بی‌نیازش می‌کند ازدواج است و در قرآن هم می‌فرماید: «وَ اَنْکحُوا الْاَیامی مِنْکمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکمْ وَ اِمائِکمْ اِنْ یکونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم»[1]

مردان و زنان بی‌همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است.

و من موارد زیادی دیده‌ام که باوجوداینکه اصلاً پولی در بساط نداشته‌اند ولی چون برای رضای خدا می‌خواستن ازدواج کنند تا به حرام و گناه کشیده نشوند و به خداوند هم اعتماد و توکل داشته‌اند خداوند کمک کرده و توانسته‌اند یک زندگی خوبی برای خود و خانواده درست کنند. ازدواج این حقیر هم به همین سبک بوده زیرا وقتی من ازدواج کردم تمام پولی که داشتم ۱۰۰۰ تومان بیشتر نبود با همین هزار تومان مقدمات ازدواج را کلید زدم مابقی کارها را خود خدا همان‌طور که فرموده بافضل خود فراهم کرد الحمدالله زندگی خوب و بانشاطی هم دارم و فرزندان خوب و باایمانی خداوند به من داده که اگر شب و روز فقط به خاطر همین نعمت، خدا را شکر کنم باز یک‌ذره از محبت خدا را به خودم و خانواده‌ام شکر نکرده‌ام.

این مطلب ادامه دارد ....



[1] سوره نور آیه ۳۲

  • سیدمحمد صادقی
۰۹
بهمن

یازدهم: مسئله سیاسی

این روزها سیاست نقش مهمی در اجتماع بازی می‌کند که متأسفانه خانواده هم از این قانون مستثنی نیست به جوری که این موضوع گاهی باعث اختلافات شدید در درون خانواده می‌شود مثلاً یکی تابع و مرید ولایت‌فقیه و رهبری است وهیأت حاکمه و مسئولان اجرایی و نظام سیاسی کشور را قبول دارد ولی دیگری مخالف شدید ولایت‌فقیه و رهبری است. این مسئله به‌قدری مهم است که حتی ممکن است بین پدر و فرزند و خویشاوندان نزدیک هم جدایی بیندازد دیده‌شده که پدر و مادری به علت اختلاف عقیده سیاسی با همه علاقه و محبتی که نسبت به فرزندشان داشته‌اند، او را از خانه طرد کرده‌اند و چون بعضی از موارد سیاسی ریشه در اعتقادات دینی و عقیدتی دارد حتماً باید توجه ویژه‌ای کرد زیرا وقتی بین پدر و فرزند که در نظام سیاسی ما کم هم نیست چنین مشاجراتی به وجود می‌آید، کسی را که در بدو نظر آشنایی زیادی با او نداریم اگر چنین مواردی موردمطالعه و مشورت قرار نگیرد بعد از ازدواج مشکلات زیادی برای ما به وجود خواهد آورد کما اینکه موارد زیادی از این قبیل بوده که متأسفانه به طلاق کشیده شده یا یکی از طرفین به جرم سیاسی به زندان و حتی اعدام محکوم‌شده.

 بنا براین از شما جوانان عزیزمی خواهم که هیچ‌گاه از روی احساس و هیجانات شدید جوانی و جنسی تصمیم نگیرید چون ازدواج یک پیوند مقدسی است که همه مردم خود را متعهد می‌دانند تا پایان عمر وفادار باشند به همین خاطر در حدیث داریم که پیامبر اکرم (ص): مبغوض ترین حلال‌ها در نزد خدا طلاق است [1]و ما باید باعقل و درایت و مطالعه و مشورت و رعایت این معیارهای یازده‌گانه و دیگر معیارهایی که شاید این حقیر پی به آن‌ها نبرده‌ام و دیگران مطرح کرده‌اند ازدواجی را داشته باشیم که آرامش روحی و روانی برای ما به ارمغان بیاورد و ثمره این ازدواج فرزندانی باشد  که باعث افتخار باشند.



[1] مَا أَحَلَّ اللَّهُ شَیئاً أَبْغَضَ إِلَیهِ مِنَ الطَّلَاق (مستدرک الوسایل ج 15 ص 280)

  • سیدمحمد صادقی
۰۷
بهمن

معیار نهم و دهم :تناسب سنی و فرهنگی

در شرع مقدس اسلام پسر، چهار سال دیرتر به بلوغ جنسی می‌رسد، پس خوب است که حداقل پسر چهار سال از دختر بزرگ‌تر باشد و به عقیده این حقیر تفاوت سنی نباید بیشتر از ده سال باشد گرچه در این زمینه امتیازات دیگری هم مطرح است ولی تجربه نشان داده زوجینی که اختلاف سنی آن‌ها بیش از ده سال بوده همواره باهم نزاع داشته و تفاهم خوبی بینشان حاکم نبوده (البته اسلام برای ازدواج بعد از بلوغ سن خاصی را معین نکرده )

پدر و مادر باید به‌قدری با فرزندشان دوست باشند که وقت ازدواج فرزندشان را بتوانند به‌راحتی تشخیص دهند و وقتی  هم که تشخیص دادند اگه دیگر شرایط تا حدود مثلاً 50% فراهم بود با توکل به خدا باید اقدام کنند تا خدانکرده فرزندشان دچار گناه نشود .

تناسب فرهنگی با دینی فرق می‌کند چون گاهی می‌شود که هر دو مسلمان هستند ولی فرهنگشان باهم نمی‌خواند مثلاً اگر دختری مقید به حجاب نباشد و همه دستورات اسلام را بر مبنای تسامح و تساهل نگاه می‌کند با پسری که عقیده‌اش این است که اسلام باید همان‌طور که مراجع تقلید گفته‌اند اجرا بشود و اگر غیر این باشد موردپسندش نیست تناسب فرهنگ دینی ندارند یا شیعه باسنی باوجوداینکه هردو مسلمان‌اند اما تناسب فرهنگی ندارند یا عرب‌زبانی که تعصب شدید قبیله گرایی دارد با مثلاً ترکی که آن‌هم متعصب است تناسب فرهنگی ندارد و دچار اختلاف خواهند شد .

البته گاهی هم تناسب فرهنگی ایجادمی شه ولی تناسب اجتماعی ایجاد نمیشه که این هم مانند زمانی که خانواده دختر خیلی ثروتمند هستند ولی خانواده پسر و خود پسر خیلی فقیر خوب در این صورت اگر نیت و هدف پسر پول و ثروت خانواده دختر باشد که خیلی بد است و در حدیث هم داشتیم که پیامبر اکرم (ص) :« مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لِمَالِهَا وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ» اگر کسی با دختری به خاطر پولش ازدواج کند خداوند او را به حال خود رها می کند . اگر هم فرضاً فقط به خاطر خود دختر با او ازدواج کند امکان دارد مواردی پیش بیاید که باعث دل‌شکستگی پسر یا خانواده پسر بشود و این خود شروع یک  اختلاف خانوادگی خواهد بود.

چه خوب گفته است این شاعر :

کبوتر با کبوتر، باز با باز                                کند هم‌جنس با هم‌جنس پرواز

  • سیدمحمد صادقی
۰۴
بهمن

 معیار هشتم تناسب جنسی

درست است که بیان کردیم که ازدواج تنها برای لذت جنسی نیست ولی این واقعیت را نمی‌شود کتمان کرد که اگر این غریزه جنسی در مردی یا زنی ایجاد نشود علاقه‌ای به جنس مخالف پیدا نمی‌کند، و آن چیزی که باعث می‌شود این‌همه مشکلاتی که در امر ازدواج هست برایش شیرین و لذت‌بخش بشود و در کنار همسرش احساس یک نوع آرامش بکند لذت جنسی است و گاهی به‌قدری رسیدن به این مرحله برای جوان مهم می‌شود، که دیگر معیارها رنگ می‌بازد و در چنین مواردی اگر یک بزرگ‌تر نباشد که او را راهنمایی کند عقلش هم مختل می‌شود، و تنها آرزویش رسیدن مثلاً به فلان دختر یا فلان پسر است حالا هرچه به این جوان می‌گویی این فرد، فرد ایدآلی برای زندگی نیست گوش نمی‌دهد ولی مشاهده‌شده که این‌چنین افرادی باآن‌همه عشق کم‌کم  از هم فاصله گرفته و احساس می‌کنند که آن علاقه‌ای که قبلاً به هم داشتند دیگه وجود ندارد، یک بهانه کوچکی زندگی‌شان را به جهنمی تبدیل می‌کند ولی حتی گاهی خودشان هم نمی‌فهمند که چرا این‌طور شد و اصلاً چرا همسرش دیگه به او علاقه ندارد و بهانه‌جویی می‌کند و وقتی هم که پیش مشاوری می‌روند خجالت می‌کشند که مسئله جنسی را مطرح کنند اما وقتی مشاور مسئله را مطرح می‌کند آن موقع اعلام می‌کنند بلی همین است گاهی زن شاکی است که شوهرش فقط به فکر ارضاء جنسی خودش هست و گاهی هم مرد اعلام می‌کند که زنم تمکین نمی‌کند و ازنظر جنسی مرا ارضاء نمی‌کند و نهایت به طلاق کشیده می‌شود که متأسفانه بیشتر زوج‌های جوانی که برای طلاق مراجعه می‌کنند یکی از دلایل طلاقشان این مورد است گرچه در ابتدا حیاء مانع می‌شود که خودشان بگویند؛ و این نشانگر این است که تناسب جنسی هم خیلی مهم است.

از کجا بدانیم که با همسر آینده‌مان تناسب جنسی نداریم؟

فهمیدن این موضوع قبل از ازدواج یک مقدار مشکل است ولی اقوام و قبایل گاهی می‌تواند یک معیار باشد مثلاً گفته‌شده که عرب‌ها وکلا کسانی که در مناطق گرم سیر زندگی می‌کنند از مزاج تندی برخوردارند بنا براین یک پسری که از این قبیله نباشد نمی‌تواند با دختری که در این مناطق بزرگ‌شده تناسب داشته باشد یا برعکس. یا اینکه گفته‌شده کسانی که از انرژی بیشتر برخوردار هستند یا زیادتر به سر وضع خود می‌رسند یا مزاجشان گرم است قائدتا ازلحاظ جنسی هم فعال‌ترند و موارد دیگری از این قبیل.

 

  • سیدمحمد صادقی
۰۲
بهمن

معیار هفتم: دانش و سواد

علم و دانش در سعادت انسان و خوشبختی و تربیت فرزندان تأثیر خیلی زیادی دارد و همچنین یک زوج موفق در صورتی خوشبخت می‌شود که هر دو از علم و دانش خوبی برخوردار باشند ولی این موضوع هم باید موردتوجه قرار بگیرد که همکف بودن زوجین در تحصیل اهمّیت زیادی دارد زیرا اگر یکی از زوجین سوادی نداشته باشد و دیگر مثلاً لیسانس یا دکترا داشته باشد به‌مرور از هم فاصله گرفته و اختلافات شدیدی در زندگی پیدا می‌شود. موارد زیادی بوده که به خاطر همین امر به طلاق کشیده شده مخصوصاً اگر زن تحصیلات عالیه داشته باشد ولی مرد سواد کمی داشته باشد اختلافات به خاطر غروری که مرد دارد بیشتر می‌شود و ناهنجاری‌ها زیادتر بروز می‌کند پس باید سعی شود که لااقل ازنظر تحصیلات به هم نزدیک باشند یا در موقع خواستگاری در این رابطه صحبت‌های زیادی شده باشد تا مطمئن شوند که فاصله داشتن این تحصیل خللی در زندگی آن‌ها ندارد و بیشتر مواردی که مشاهده‌شده و در ازدواجشان مشکلی ایجاد نکرده زمانی بوده که زن از سواد کمتری برخوردار باشد اما برعکس آن یعنی زمانی که مرد سوادش خیلی از زن کمتر بوده معمولاً با چالش همراه بوده مگر زمانی که آن زن تواضع و فروتنی‌اش و ایمانش بالا باشد.

  • سیدمحمد صادقی
۰۱
بهمن

معیار ششم زیبایی

زیبایی حتماً باید درکنارآن پنج معیار قبلی صورت بگیرد نه به‌طور مستقل زیرا زیبایی بدون تدیّن و عفت و اخلاق نه‌تنها امتیازی محسوب نمی‌شود بلکه «آفتی» خطرناک است و بلایی است رسواگر، همان‌طور که پیامبر در حدیثی می‌فرماید: «مَنْ تَزَوَّجَهَا لِجَمَالِهَا رَأَی فِیهَا مَا یکرَهُ- وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِدِینِهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِک.»[1] کسی که فقط به خاطر زیبایی با زنی ازدواج  می‌کند در او امور ناخوشایند خواهد دید و کسی که به خاطر دین و ایمان زنی،  با او ازدواج می‌کند خداوند همه آن امتیازات  را برایش فراهم خواهد کرد.

در حدیث دیگری پیامبر اکرم (ص): «قَامَ النَّبِی ص خَطِیباً- فَقَالَ أَیهَا النَّاسُ إِیاکمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ- قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ.»

ای مردم بپرهیزید از سبزه زاری که برفراز مزبله و منجلابی روییده باشد! سؤال شد: ای پیامبر خدا سبزه‌زار روییده برمزبله و منجلاب چیست؟ فرمود زن زیبایی که در خانواده پلیدی رشد کرده باشد. (البته مرد نیز همین‌طور است)[2] بنا براین همسر زیبا خوب است اما درصورتی‌که متدین و باتقوا باشد و البته باید تناسب این زیبایی دوطرفه باشد و زیاد فاصله نداشته باشد زیرا اگر مرد زشت باشد و زن فوق‌العاده زیبا این هم برای مرد خطرآفرین است هم زن بیشتر در معرض سقوط هست گرچه در تاریخ اسلام ازدواج این‌چنینی بوده و سؤال من از شما خوانندگان عزیز این است که داستان این ازدواج چیست؟



وسائل الشیعة؛ ج 20، ص: 51؛ باب ۱۴[1]

[2] وسایل الشیعه ۳۰ جلدی جلد ۲۰ ص ۳۸ 

  • سیدمحمد صادقی
۳۰
دی

معیار پنجم : سلامتی جسمی و روحی

  ما در ازدواج دو گونه مریضی داریم نوعی که اگر طرفین (زن یا مرد) فریب‌خورده باشند بعد متوجه شوند می‌توانند بلافاصله عقد را به هم بزنند و احتیاجی به طلاق هم ندارد و این‌ها در زن و مرد فرق می‌کنند

عیب‌هایی که اگر در زن باشد می‌تواند بلافاصله عقد را به هم بزند هفت مورد هست که امام (ره) در توضیح المسائل چنین بیان می‌کند :

2380 اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکی از هفت عیب را دارد می‌تواند عقد را به هم بزند : ۱ - دیوانگی. ۲- مرض خوره. ۳-  مرض برص.۴-  کوری. ۵-  شل بودن به‌طوری‌که معلوم باشد. ۶-  آنکه افضا شده، یعنی راه بول و حیض و یا راه حیض و غائط او یکی شده باشد، ولی اگر راه حیض و غائط او یکی شده باشد، به هم زدن عقد اشکال دارد و باید احتیاط شود. ۷-  آنکه گوشت یا استخوانی یا غده‌ای در فرج او باشد که مانع از نزدیکی شود.

عیب‌هایی که اگر در مرد باشد زن می‌تواند بلافاصله و بدون طلاق عقد را فسخ کند چهار مورد است که عبارت‌اند از:

۱- اینکه  زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه است۲- متوجه شود که آلت مردی ندارد ۳- عنین است و نمی‌تواند وطی و نزدیکی نماید[1]. ۴-  خواجه باشد .

اما نوع دوم عیب = عیب‌هایی است که باعث می‌شود زوجین در زندگی زناشویی خوشبخت نشوند و اکثر این‌ها حالت روانی و عصبی دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

۱-وسواس شدید ۲- بدگمان و بی‌اعتماد به همسر ۳- افسردگی شدید ۴- اعتیاد که خود انواعی دارد.

چگونه می‌توانیم بفهمیم که آیا باکسی که می‌خواهیم ازدواج کنیم این بیماری‌ها را دارد یا نه؟

بیشتر جوانانی که دچار ازدواج‌های ناموفق این‌چنینی می‌شوند ازدواج‌هایی هستند که راه و رسم و سنت ازدواج اسلامی را رعایت نکرده و همسر خود را در کوچه و خیابان پیداکرده و فریب خوش‌صحبت بودن طرف یا جمال و زیبایی شده‌اند و بااحساس جوانی بدون مطالعه و مشورت صورت گرفته است بنا براین اولین مسئله در انتخاب همسر و عمده‌ترین آن‌ها همان معیارهای چهارگانه‌ای است که در مطلب قبلی درج‌شده چون اگر خانواده‌ای دارای ایمان و اخلاق باشد قاعدتاً دروغ‌گو هم نخواهد بود و تلاش نمی‌کند دخترش یا پسرش را که  دچار بیماری هست را کتمان کند.

ولی گاهی هم بعضی از این بیماری‌ها بعد از ازدواج صورت می‌گیرد مانند بدگمانی به همسر و عامل این بدگمانی هم گاهی زن هست گاهی هم مرد مثلاً مواقعی که مرد به زن بدگمان می‌شود به خاطر شدت علاقه به زنش هست و زیبایی همسرش و عدم رعایت حجاب و نشان دادن این زیبایی به جوانان دیگر و این باعث تحریک غیرت مرد می‌شود و قاعدتاً اگر حتی یک‌مرتبه ببیند که زنش با ناز و کرشمه دارد با دوست او یا یک مرد دیگری که نمی‌شناسد صحبت می‌کند به زنش بدگمان می‌شود و تا زمانی که این‌طور رفتار بکند مشکل حل نمی‌شود. همین‌طور است زمانی که زن به شوهرش بدگمان می‌شود زیرا وقتی می‌بیند شوهرش بامحبتی زیاد با دوستش یا زنی دیگر صحبت می‌کند مخصوصاً اگر آن زن مجرد باشد طبیعی است که به او بدگمان شود و تا رفتارش را با زن اجنبی اصلاح نکند این بدگمانی برطرف نمی‌شود.

البته گاهی وقت‌ها هم این بدگمانی به خاطر خصوصیت اخلاقی مرد هست که قبل از ازدواج با چند سؤال از مردی که می‌خواهد با او ازدواج کند می‌تواند متوجه این خصوصیت بشود مثلاً بگوید : خانواده ما معمولاً با اقوام و بستگان سر یک سفره غذا می‌خورند و باهم به پارک می‌روند و رفتار صمیمانه و دوستانه دارند. یا بپرسد من گاهی وقت‌ها قبل از ازدواج به‌تنهایی برای سرکشی به اقوام و بستگان به شهرستان می‌رفتم،  بعد از ازدواج اگر شما کار داشتید و نمی‌توانستید بیایید آیا اجازه می‌دهید من بازهم ‌تنهایی به شهرستان دیگری بروم؟ اگر خیلی زود جواب بدهد ازنظر من مشکلی نیست می‌توان فهمید که آدم بدگمانی نیست ولی اگر مکس کرد و جواب‌های دیگری داد یا سولاتی را در این رابطه پرسید که معقول نبود آن شخص آدم بدگمانی است. در این رابطه صحبت زیاد است که اگر شما جوانان عزیز مشکلی داشتید می‌توانید بپرسید تا این حقیر جواب بدهم.

 



 

  • سیدمحمد صادقی